مشخصات شعر

ای کاش رو به خیمه بیایی تو

 

آتش کشید چشم تو صحرا را، روزی که شانه‌های زمین لرزید

باران دلش برای خودش می‌سوخت، وقتی‌که چشم‌های تو را می‌دید

 

می‌دید عاشقانه پریدن را، رگبار و تیرها و دویدن را

گفتی که سنگ‌ها همه تاریک‌اند، باید به عشق آینه‌ها جنگید

 

«یکتا جوان معرکه‌هایی تو، آرامش سپاه خدایی تو

ای کاش رو به خیمه بیایی تو» ... اما به سوی حادثه‌ها چرخید

 

وقتی که فصل غربت لیلا شد، چشم فرشته‌ها همه دریا شد

جشن شهادت تو مهیا شد، صد نیزه در طواف سرت رقصید

 

حالا که روز روشن دیدار است، تفسیر چشم‌های تو دشوار است

نام تو چیست؟ یوسف لیلا یا آیینۀ تمام‌قد خورشید

ای کاش رو به خیمه بیایی تو

 

آتش کشید چشم تو صحرا را، روزی که شانه‌های زمین لرزید

باران دلش برای خودش می‌سوخت، وقتی‌که چشم‌های تو را می‌دید

 

می‌دید عاشقانه پریدن را، رگبار و تیرها و دویدن را

گفتی که سنگ‌ها همه تاریک‌اند، باید به عشق آینه‌ها جنگید

 

«یکتا جوان معرکه‌هایی تو، آرامش سپاه خدایی تو

ای کاش رو به خیمه بیایی تو» ... اما به سوی حادثه‌ها چرخید

 

وقتی که فصل غربت لیلا شد، چشم فرشته‌ها همه دریا شد

جشن شهادت تو مهیا شد، صد نیزه در طواف سرت رقصید

 

حالا که روز روشن دیدار است، تفسیر چشم‌های تو دشوار است

نام تو چیست؟ یوسف لیلا یا آیینۀ تمام‌قد خورشید

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×