مشخصات شعر

معمای رشید

 

نذر چشمان تو کردم، این دل بی ادعا را
گوشۀ چشمی به من کن، ای فضیلت را تو مولا

یک غزل نذر دلم کن، یک تبسم نذر چشمم
تا بگویم من برایت، یک «غزل – لبخند» زیبا


مثل باران بهاری، بوی رحمت می‌دهی تو
با نوازش‌های نم نم، می‌کنی گل را شکوفا

چشم‌های نازنینت، خانۀ خورشید و باران
دست‌های مهربانت، زادگاه رود و دریا

ساکنان هر دو گیتی، بر سر کوی تو جمعند
با تمام آفرینش، آمد و شد داری آقا!

ذکر خیرت هست دائم، بر زبان آفرینش
قبلۀ اهل زمینی، مقتدای آسمان‌ها

آبروی آب ها را، روز عاشورا خریدی
روز عاشورا خریدی، آبروی آب ها را

مهربان، با مشک خالی ، کربلا را آب دادی
آب می‌نوشد ز مشکت، روح هفتاد و دو دریا

فرصت پرواز خون شد، آسمان دست هایت
شد ز خون دست‌هایت، باغ عاشورا شکوفا

می‌دهد فردا شهادت‌، کربلا با لاله‌هایش
چون شفق با لهجۀ خون، عشق را کردی تو معنا

ای ظهور اسم اقدس، وارث روح مقدس!
کاش می‌شد می‌سرودم، نور معصوم شما را

یک معمای رشیدی، اسوه‌ای اسطوره رنگی
کشف اسرار کمالت، در توانم نیست مولا 

معمای رشید

 

نذر چشمان تو کردم، این دل بی ادعا را
گوشۀ چشمی به من کن، ای فضیلت را تو مولا

یک غزل نذر دلم کن، یک تبسم نذر چشمم
تا بگویم من برایت، یک «غزل – لبخند» زیبا


مثل باران بهاری، بوی رحمت می‌دهی تو
با نوازش‌های نم نم، می‌کنی گل را شکوفا

چشم‌های نازنینت، خانۀ خورشید و باران
دست‌های مهربانت، زادگاه رود و دریا

ساکنان هر دو گیتی، بر سر کوی تو جمعند
با تمام آفرینش، آمد و شد داری آقا!

ذکر خیرت هست دائم، بر زبان آفرینش
قبلۀ اهل زمینی، مقتدای آسمان‌ها

آبروی آب ها را، روز عاشورا خریدی
روز عاشورا خریدی، آبروی آب ها را

مهربان، با مشک خالی ، کربلا را آب دادی
آب می‌نوشد ز مشکت، روح هفتاد و دو دریا

فرصت پرواز خون شد، آسمان دست هایت
شد ز خون دست‌هایت، باغ عاشورا شکوفا

می‌دهد فردا شهادت‌، کربلا با لاله‌هایش
چون شفق با لهجۀ خون، عشق را کردی تو معنا

ای ظهور اسم اقدس، وارث روح مقدس!
کاش می‌شد می‌سرودم، نور معصوم شما را

یک معمای رشیدی، اسوه‌ای اسطوره رنگی
کشف اسرار کمالت، در توانم نیست مولا 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×