مشخصات شعر

زبان حال حضرت حر

یوسف زهرا! ز شما پُر شدم

تا که اسیر تو شدم حُر شدم

 

از دل دشمن به سویت پر زدم

آمدم و حلقه بر این در زدم

 

آمده‌ام تا که قبولم کنی

خاک ره آل رسولم کنی

 

حرّ پشیمان توام یا حسین

دست به دامان توام یا حسین 

 

یک نگه افکن همه هستم بگیر

ای پسر فاطمه دستم بگیر

 

روز نخستین به تو دل باختم

در دل من بودی و نشناختم

 

دست نیاز من و دامان تو

کوه گناه من و غفران تو

 

نالۀ العفو بُوَد بر لبم

تا صف محشر خجل از زینبم

 

روی علی اکبر تو دیدنی است

دست علمدار تو بوسیدنی است

 

مهر تو کُلّ آبروی من است

هستی من خون گلوی من است

 

چه می‌شود کشتۀ راهت شوم؟

خاک قدم‌های سپاهت شوم؟

 

حرّ ریاحی به درت آمده

فطرس بی بال و پرت آمده

 

با نگه خویش کمالم بده

وز کرم خود پر و بالم بده

 

بال من از تیغۀ شمشیرهاست

سینۀ تنگم سپر تیرهاست

 

مقتل خون، اوج کمال من است

تیر محبت پر و بال من است

 

بال بده، فطرس دیگر شوم

طوطی گهوارۀ اصغر شوم

زبان حال حضرت حر

یوسف زهرا! ز شما پُر شدم

تا که اسیر تو شدم حُر شدم

 

از دل دشمن به سویت پر زدم

آمدم و حلقه بر این در زدم

 

آمده‌ام تا که قبولم کنی

خاک ره آل رسولم کنی

 

حرّ پشیمان توام یا حسین

دست به دامان توام یا حسین 

 

یک نگه افکن همه هستم بگیر

ای پسر فاطمه دستم بگیر

 

روز نخستین به تو دل باختم

در دل من بودی و نشناختم

 

دست نیاز من و دامان تو

کوه گناه من و غفران تو

 

نالۀ العفو بُوَد بر لبم

تا صف محشر خجل از زینبم

 

روی علی اکبر تو دیدنی است

دست علمدار تو بوسیدنی است

 

مهر تو کُلّ آبروی من است

هستی من خون گلوی من است

 

چه می‌شود کشتۀ راهت شوم؟

خاک قدم‌های سپاهت شوم؟

 

حرّ ریاحی به درت آمده

فطرس بی بال و پرت آمده

 

با نگه خویش کمالم بده

وز کرم خود پر و بالم بده

 

بال من از تیغۀ شمشیرهاست

سینۀ تنگم سپر تیرهاست

 

مقتل خون، اوج کمال من است

تیر محبت پر و بال من است

 

بال بده، فطرس دیگر شوم

طوطی گهوارۀ اصغر شوم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×