مشخصات شعر

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی

بند سیزدهم: سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع)

شوق تو بهر وصل صبوری گداز بود

در اوج با لهیبِ دلت هم­تراز بود

 

یک لحظه تا وصال دگر بیشتر نماند

اما به چشمِ شوقِ تو عمری دراز بود

 

از جان چون دست شستی و کردی ز خون وضو

محراب قتلگاه تو هم در نماز بود

 

آن دم که بر گلوی تو خنجر کشید خصم

روحِ تو در کشاکشِ راز و نیاز بود

 

لب­‌های تو که غرقۀ خون بود از جفا

با دوست از وفا همه در رمز و راز بود

 

دشمن به کشتن تو کمر بسته بود، لیک

درهای آسمان همه روی تو باز بود

 

هر زخمِ تیر، شورِ جدا داشت در تَنَت

کز زخمه­‌های راه عراق و حجاز بود

 

ای چهره‌­ات ز طلعت گل دلنوازتر

روح تو از شُکوهِ قُلل سرفرازتر

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی

بند سیزدهم: سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع)

شوق تو بهر وصل صبوری گداز بود

در اوج با لهیبِ دلت هم­تراز بود

 

یک لحظه تا وصال دگر بیشتر نماند

اما به چشمِ شوقِ تو عمری دراز بود

 

از جان چون دست شستی و کردی ز خون وضو

محراب قتلگاه تو هم در نماز بود

 

آن دم که بر گلوی تو خنجر کشید خصم

روحِ تو در کشاکشِ راز و نیاز بود

 

لب­‌های تو که غرقۀ خون بود از جفا

با دوست از وفا همه در رمز و راز بود

 

دشمن به کشتن تو کمر بسته بود، لیک

درهای آسمان همه روی تو باز بود

 

هر زخمِ تیر، شورِ جدا داشت در تَنَت

کز زخمه­‌های راه عراق و حجاز بود

 

ای چهره‌­ات ز طلعت گل دلنوازتر

روح تو از شُکوهِ قُلل سرفرازتر

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×