مشخصات شعر

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی

بند چهارم: عشق، حماسه، غم

این کاروان که عازم سرمنزل دل است

فارغ ز ره گشودن منزل‌به‌منزل است

 

گم‌گشته‌ای که راه به خورشید بسته بود

اکنون همو ز راهروانِ رهِ دل است

 

خورشید هم که قافله‌­سالار این ره است

از رهروان روشن این راهِ مشکل است

 

بذرِ ستاره در شفق سرخ خوشه داد

زان کِشتگاهِ نور، زمین را چه حاصل است

 

عشق را ز کربلا رهِ خود تا خدا گشود

عقلِ زبون هنوز در آن پای در گِل است

 

ای شهسوار عشق مرا جانِ سرخ بخش

عاشق نی‌ام، هنوز دلم خام و عاقل است

 

دستِ مرا بگیر و ازین ورطه وارهان

دستی که نامراد، به گردن حمایل است

 

در کربلا دوباره خدا آدم آفرید

در کربلا حماسه و غم با هم آفرید

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی

بند چهارم: عشق، حماسه، غم

این کاروان که عازم سرمنزل دل است

فارغ ز ره گشودن منزل‌به‌منزل است

 

گم‌گشته‌ای که راه به خورشید بسته بود

اکنون همو ز راهروانِ رهِ دل است

 

خورشید هم که قافله‌­سالار این ره است

از رهروان روشن این راهِ مشکل است

 

بذرِ ستاره در شفق سرخ خوشه داد

زان کِشتگاهِ نور، زمین را چه حاصل است

 

عشق را ز کربلا رهِ خود تا خدا گشود

عقلِ زبون هنوز در آن پای در گِل است

 

ای شهسوار عشق مرا جانِ سرخ بخش

عاشق نی‌ام، هنوز دلم خام و عاقل است

 

دستِ مرا بگیر و ازین ورطه وارهان

دستی که نامراد، به گردن حمایل است

 

در کربلا دوباره خدا آدم آفرید

در کربلا حماسه و غم با هم آفرید

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×