مشخصات شعر

آخرین لبخند

در دلش پاره که شد رشتۀ پیوند، آمد

به خداحافظی از چهرۀ دلبند آمد

 

پدر از دور چه می‌دید که آرام نداشت؟

چه خبر بود که از غم نفسش بند آمد؟

 

کمرش راست نمی‌شد، و خدا می‌داند

با چه حالی، به چه پایی، سویِ فرزند آمد

 

دل نمی‌کند که هر دم به عقب برمی‌گشت

جانش آمد به لب و دل ز پسر کند ... آمد...

 

پسر آن‌قدر رها شد که به لب‌های پدر

آخرین لحظۀ آن واقعه لبخند آمد

 

پسر آن‌قدر رها شد که به استقبالش

در همان لحظه و همان لحظه خداوند آمد

 

پدر آرام گرفت و پسر آرام گذشت

و زمانی که خداحافظی گفتند، آمد

آخرین لبخند

در دلش پاره که شد رشتۀ پیوند، آمد

به خداحافظی از چهرۀ دلبند آمد

 

پدر از دور چه می‌دید که آرام نداشت؟

چه خبر بود که از غم نفسش بند آمد؟

 

کمرش راست نمی‌شد، و خدا می‌داند

با چه حالی، به چه پایی، سویِ فرزند آمد

 

دل نمی‌کند که هر دم به عقب برمی‌گشت

جانش آمد به لب و دل ز پسر کند ... آمد...

 

پسر آن‌قدر رها شد که به لب‌های پدر

آخرین لحظۀ آن واقعه لبخند آمد

 

پسر آن‌قدر رها شد که به استقبالش

در همان لحظه و همان لحظه خداوند آمد

 

پدر آرام گرفت و پسر آرام گذشت

و زمانی که خداحافظی گفتند، آمد

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×