مشخصات شعر

خون‌بهای عشق

 

قرآن به روی نیزه تلاوت کند غریب، آیات کهف با نفس دلربای عشق

گل‌ها به‌رسم مهر به دامن نهاده‌اند، خورشید سر برهنۀ آل عبای عشق

 

آیینه باز شور تماشا گرفته است، در سینه باز عشق تو مأوا گرفته است

محراب هم به سوگ تو نجوا گرفته است، شب با طنین گام سحر هم‌صدای عشق

 

آغوش گرم هر شب چاهی که آن زمان لبریز درد می‌شده از بغض بی‌امان

اکنون به یاد غربت مظلوم کربلا، سر داده است زمزمۀ آشنای عشق

 

تنها امید هر شب پس‌کوچه‌های شهر، با کوله‌بار نان و رطب پا به پای شهر

اینک شده است قافله‌سالار نینوا، با پرچم رسالت بر شانه‌های عشق

 

گویا شعاع نور تو را چنگ می‌زنند، در پیچ‌وتاب ظلمت شب ماه و آفتاب

در سوگ غنچه‌های تو باران کشیده است، رنگین‌کمان چکیده‌ای از کیمیای عشق

 

تفسیر ناب خطبۀ نهج‌البلاغه‌ای، تصویری از بلاغت قرآن ناطقی

می‌تاخت ذوالفقار کلامت در آسمان، در رزمگاه آتش و خون کربلای عشق

 

بانو قسم به سجدۀ خونین خانقاه، خورشید شرحه شرحۀ گودال قتلگاه

لب‌های خشک ساقی طفلان بی‌پناه، بانو بخوان چکامۀ غم در رثای عشق

 

حک کن به روی تربت خونین کربلا، فریادهای العطش دشت نینوا

بانو بخوان به آیه‌ی والشّمس والضّحی، در شامگاه غربت خود با نوای عشق

 

تا اوج می‌برند ملائک نگار را، چشم‌وچراغ آینۀ روزگار را

هفتاد و دوستارۀ دنباله‌دار را، صد آسمان کبوتر خونین فدای عشق

 

اینجا خدای آینه‌ها برگزیده شد، یعنی که عشق در دل هستی وزیده شد

از حنجر بریدۀ خونین چکیده شد، لبیک‌های سرخ شهادت بهای عشق

خون‌بهای عشق

 

قرآن به روی نیزه تلاوت کند غریب، آیات کهف با نفس دلربای عشق

گل‌ها به‌رسم مهر به دامن نهاده‌اند، خورشید سر برهنۀ آل عبای عشق

 

آیینه باز شور تماشا گرفته است، در سینه باز عشق تو مأوا گرفته است

محراب هم به سوگ تو نجوا گرفته است، شب با طنین گام سحر هم‌صدای عشق

 

آغوش گرم هر شب چاهی که آن زمان لبریز درد می‌شده از بغض بی‌امان

اکنون به یاد غربت مظلوم کربلا، سر داده است زمزمۀ آشنای عشق

 

تنها امید هر شب پس‌کوچه‌های شهر، با کوله‌بار نان و رطب پا به پای شهر

اینک شده است قافله‌سالار نینوا، با پرچم رسالت بر شانه‌های عشق

 

گویا شعاع نور تو را چنگ می‌زنند، در پیچ‌وتاب ظلمت شب ماه و آفتاب

در سوگ غنچه‌های تو باران کشیده است، رنگین‌کمان چکیده‌ای از کیمیای عشق

 

تفسیر ناب خطبۀ نهج‌البلاغه‌ای، تصویری از بلاغت قرآن ناطقی

می‌تاخت ذوالفقار کلامت در آسمان، در رزمگاه آتش و خون کربلای عشق

 

بانو قسم به سجدۀ خونین خانقاه، خورشید شرحه شرحۀ گودال قتلگاه

لب‌های خشک ساقی طفلان بی‌پناه، بانو بخوان چکامۀ غم در رثای عشق

 

حک کن به روی تربت خونین کربلا، فریادهای العطش دشت نینوا

بانو بخوان به آیه‌ی والشّمس والضّحی، در شامگاه غربت خود با نوای عشق

 

تا اوج می‌برند ملائک نگار را، چشم‌وچراغ آینۀ روزگار را

هفتاد و دوستارۀ دنباله‌دار را، صد آسمان کبوتر خونین فدای عشق

 

اینجا خدای آینه‌ها برگزیده شد، یعنی که عشق در دل هستی وزیده شد

از حنجر بریدۀ خونین چکیده شد، لبیک‌های سرخ شهادت بهای عشق

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×