مشخصات شعر

خیمۀ شمشادها

 

نیمۀ شب بود و تنها می‌رسید، قاصدک از خیمۀ شمشادها

با خودش سوغات خون آورده بود، از غروب حجلۀ دامادها

 

خیمه‌ها از داغ دریا سوختند، شعله‌ها در سوگ او افروختند

دشت‌ها دامانی از خون دوختند، با عبور چکمۀ جلادها

 

خاک شد تن‌پوشی از باران تنش، نیمۀ خورشید در پیراهنش

باد و طوفان را گره زد دامنش، نیزه بر می‌خواست با فریادها

 

می‌برد بر نیزه اقیانوس را، کربلا خاکستر ققنوس را

بی‌امان منزل به می‌رود، عشق با غم‌نامۀ سجّادها

 

قطره‌قطره شبنم از گل می‌چکد، عطر خون از شطّ گلگون می‌چکد

ساربان آرام جانش می‌رود، در میان پنجۀ بیدادها

 

رودها را از تپش انداختند، دسته‌دسته لاله‌ها جان باختند

عاشقان تیغ شهامت آختند، پا به‌پای خنجر شیّادها

 

ماهیان دجله گلگون می‌روند، در هوای قصّه مجنون می‌روند

عشق‌بازان پاک و دل‌خون می‌روند، از فراق و ماتم فرهادها

 

می‌چکد از ابرهای آسمان، اشک‌های بی‌امان قدسیان

می‌رسد از متن صحرا هر زمان، شیهه‌های ناگهان در بادها

خیمۀ شمشادها

 

نیمۀ شب بود و تنها می‌رسید، قاصدک از خیمۀ شمشادها

با خودش سوغات خون آورده بود، از غروب حجلۀ دامادها

 

خیمه‌ها از داغ دریا سوختند، شعله‌ها در سوگ او افروختند

دشت‌ها دامانی از خون دوختند، با عبور چکمۀ جلادها

 

خاک شد تن‌پوشی از باران تنش، نیمۀ خورشید در پیراهنش

باد و طوفان را گره زد دامنش، نیزه بر می‌خواست با فریادها

 

می‌برد بر نیزه اقیانوس را، کربلا خاکستر ققنوس را

بی‌امان منزل به می‌رود، عشق با غم‌نامۀ سجّادها

 

قطره‌قطره شبنم از گل می‌چکد، عطر خون از شطّ گلگون می‌چکد

ساربان آرام جانش می‌رود، در میان پنجۀ بیدادها

 

رودها را از تپش انداختند، دسته‌دسته لاله‌ها جان باختند

عاشقان تیغ شهامت آختند، پا به‌پای خنجر شیّادها

 

ماهیان دجله گلگون می‌روند، در هوای قصّه مجنون می‌روند

عشق‌بازان پاک و دل‌خون می‌روند، از فراق و ماتم فرهادها

 

می‌چکد از ابرهای آسمان، اشک‌های بی‌امان قدسیان

می‌رسد از متن صحرا هر زمان، شیهه‌های ناگهان در بادها

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×