مشخصات شعر

به مناسبت میلاد حضرت زینب (س)

خدا به کوثر خود داد کوثری دیگر

رسید مژده که ماه جمادی الاولی ست

مه مبارک میلاد زینب کبراست

 

دهید مژده به ختم رسل که این مولود

ولادت دگر پارۀ تنت زهراست

 

خدا به کوثر خود داد کوثری دیگر

که خیر، قطره و، خیر کثیر او دریاست

 

سزد چو فاطمه مصداق کوثرش خوانم

که او به فاطمه آیینۀ تمام نماست

 

محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن

جمال انورشان در جمال او پیداست

 

هنوز شیر ننوشیده چشم نگشوده

به سینه‌اش طپش قلب سیدالشهداست

 

مرا چه زهره که گویم ثنای دخت علی

خدا گواست که اوصاف او کلام خداست

 

مقام یذهب عنکم گرفت این دختر

یقین کنید که قرآن به عصمتش گویاست

 

نماز شب به نماز شبش نماید فخر

دعا به هر نفس او نیازمند دعاست

 

خجسته چهرۀ او مصحفی به چشم حسین

چه مصحفی که پر از آیه‌های کرب و بلاست

 

چه دختری که وجودش همیشه زین اب است

چه زینبی که بلاها به چشم او زیباست

 

زبان حیدریش کار ذوالفقار کند

خطابه‌های بلندش به شام و کوفه گواست

 

به صبر و همت و ایثار و اقتدار و کمال

اگر حسین دگر خوانمش رواست رواست

 

خدا جلال و، محمد کمال و، فاطمه زهد

علی خصال و، حسین آیت و حسن سیماست

 

چنان که یک دم او بی حسین ممکن نیست

یقین کنید که بی او حسین هم تنهاست

 

جمیل دیدن سیل بلا به دیدۀ او

گواه فوق جلالش ز مریم عذراست

 

سرور سینۀ مریم وجود عیسی بود

مدال سینۀ او داغ هیجده عیساست

 

نظام دین بود از گیسوی پریشانش

«هزار نکتۀ باریک‌تر ز مو اینجاست»

 

ز شعله نفس زینب است تا صف حشر

حرارتی که ز خون حسین در دل‌هاست

 

قسم به دین خدا می‌خورم که دین خدا

به صبر زینب و خون حسین پا بر جاست

 

خطابه‌اش همه آیات وحی و تفسیرش

نیازمند هزاران قصیدۀ غراست

 

سر بریدۀ فرزند فاطمه می‌گفت

که خون پاک مرا خطبۀ تو آب بقاست

 

امین وحی بیا و به اهل کوفه بگو

که این صدای خداوندگار بی همتاست

 

زبان شکر گشودن کنار مقتل خون

خدا گواست که فوق مقام صبر و رضاست

 

به موج خون تن صد پاره را گرفت به دست

که ای خدا بپذیر این یگانه هدیۀ ماست

 

شبی نشد که نماز شبش رود از دست

که لحظه لحظۀ شب‌هاش لیله الاحیاست

 

الا قیام تو قد قامت قیام حسین

تویی که قامت دین با قیامتت شد راست

 

تویی که خطبۀ شامت یزید را لرزاند

تویی که شام ز نطقت به خصم شام عزاست

 

تویی که هر نفست یک خطابۀ پر شور

تویی که هر قدمت یک قیام عاشوراست

 

اگر که فاطمه خوانندت از جلال درست

اگر به غیر حسینت مثل زنند خطاست

 

جمال روح فزایت بهشت روح علی

نگاهت از دل پاک حسین عقده گشاست

 

هنوز حنجره‌ات را طنین صوت علی است

اگر چه گوش دل اهل کوفه ناشنواست

 

حسین بر سر نی گوش، پای خطبۀ تو

سر بریدۀ او مجلس تو را آراست

 

حسین کعبه و حج تو دور او گشتن

صفا و مروۀ تو قتلگاه و طشت طلاست

 

جبین شکستن عشاق در رسالۀ تو است

عذار شسته به خون تو بهترین فتواست

 

من و ثنای شما خانواده یا زینب

هزار شکر که طبعم هماره وقف شماست

 

کدام رتبه از این به که سال‌ها “میثم”

فقط برای شما خاندان مدیحه سراست

 

به مناسبت میلاد حضرت زینب (س)

خدا به کوثر خود داد کوثری دیگر

رسید مژده که ماه جمادی الاولی ست

مه مبارک میلاد زینب کبراست

 

دهید مژده به ختم رسل که این مولود

ولادت دگر پارۀ تنت زهراست

 

خدا به کوثر خود داد کوثری دیگر

که خیر، قطره و، خیر کثیر او دریاست

 

سزد چو فاطمه مصداق کوثرش خوانم

که او به فاطمه آیینۀ تمام نماست

 

محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن

جمال انورشان در جمال او پیداست

 

هنوز شیر ننوشیده چشم نگشوده

به سینه‌اش طپش قلب سیدالشهداست

 

مرا چه زهره که گویم ثنای دخت علی

خدا گواست که اوصاف او کلام خداست

 

مقام یذهب عنکم گرفت این دختر

یقین کنید که قرآن به عصمتش گویاست

 

نماز شب به نماز شبش نماید فخر

دعا به هر نفس او نیازمند دعاست

 

خجسته چهرۀ او مصحفی به چشم حسین

چه مصحفی که پر از آیه‌های کرب و بلاست

 

چه دختری که وجودش همیشه زین اب است

چه زینبی که بلاها به چشم او زیباست

 

زبان حیدریش کار ذوالفقار کند

خطابه‌های بلندش به شام و کوفه گواست

 

به صبر و همت و ایثار و اقتدار و کمال

اگر حسین دگر خوانمش رواست رواست

 

خدا جلال و، محمد کمال و، فاطمه زهد

علی خصال و، حسین آیت و حسن سیماست

 

چنان که یک دم او بی حسین ممکن نیست

یقین کنید که بی او حسین هم تنهاست

 

جمیل دیدن سیل بلا به دیدۀ او

گواه فوق جلالش ز مریم عذراست

 

سرور سینۀ مریم وجود عیسی بود

مدال سینۀ او داغ هیجده عیساست

 

نظام دین بود از گیسوی پریشانش

«هزار نکتۀ باریک‌تر ز مو اینجاست»

 

ز شعله نفس زینب است تا صف حشر

حرارتی که ز خون حسین در دل‌هاست

 

قسم به دین خدا می‌خورم که دین خدا

به صبر زینب و خون حسین پا بر جاست

 

خطابه‌اش همه آیات وحی و تفسیرش

نیازمند هزاران قصیدۀ غراست

 

سر بریدۀ فرزند فاطمه می‌گفت

که خون پاک مرا خطبۀ تو آب بقاست

 

امین وحی بیا و به اهل کوفه بگو

که این صدای خداوندگار بی همتاست

 

زبان شکر گشودن کنار مقتل خون

خدا گواست که فوق مقام صبر و رضاست

 

به موج خون تن صد پاره را گرفت به دست

که ای خدا بپذیر این یگانه هدیۀ ماست

 

شبی نشد که نماز شبش رود از دست

که لحظه لحظۀ شب‌هاش لیله الاحیاست

 

الا قیام تو قد قامت قیام حسین

تویی که قامت دین با قیامتت شد راست

 

تویی که خطبۀ شامت یزید را لرزاند

تویی که شام ز نطقت به خصم شام عزاست

 

تویی که هر نفست یک خطابۀ پر شور

تویی که هر قدمت یک قیام عاشوراست

 

اگر که فاطمه خوانندت از جلال درست

اگر به غیر حسینت مثل زنند خطاست

 

جمال روح فزایت بهشت روح علی

نگاهت از دل پاک حسین عقده گشاست

 

هنوز حنجره‌ات را طنین صوت علی است

اگر چه گوش دل اهل کوفه ناشنواست

 

حسین بر سر نی گوش، پای خطبۀ تو

سر بریدۀ او مجلس تو را آراست

 

حسین کعبه و حج تو دور او گشتن

صفا و مروۀ تو قتلگاه و طشت طلاست

 

جبین شکستن عشاق در رسالۀ تو است

عذار شسته به خون تو بهترین فتواست

 

من و ثنای شما خانواده یا زینب

هزار شکر که طبعم هماره وقف شماست

 

کدام رتبه از این به که سال‌ها “میثم”

فقط برای شما خاندان مدیحه سراست

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×