مشخصات شعر

زهراترین کبود رخ بی قباله بود

 

کوچک‌ترین نبود ولی چند ساله بود

خونین‌ترین نبود ولی داغ لاله بود

 

هر کس که دید چهرهٔ او را قبول کرد

زهراترین کبود رخ بی قباله بود

 

صد بغض در گلوی خرابه شکفته شد

هر گوشهٔ خرابه خودش باغ ناله بود

 

سرمست می‌شد از طبق و نعره می‌کشید

انگار سر نبود به دستش، پیاله بود

 

از دامنش به جای کفن استفاده شد

این سهم پاره پارۀ عمر سه ساله بود

 

از روز دفن گشتن خود احتیاط کرد

آری فقیه بود ولی بی رساله بود

 

زهراترین کبود رخ بی قباله بود

 

کوچک‌ترین نبود ولی چند ساله بود

خونین‌ترین نبود ولی داغ لاله بود

 

هر کس که دید چهرهٔ او را قبول کرد

زهراترین کبود رخ بی قباله بود

 

صد بغض در گلوی خرابه شکفته شد

هر گوشهٔ خرابه خودش باغ ناله بود

 

سرمست می‌شد از طبق و نعره می‌کشید

انگار سر نبود به دستش، پیاله بود

 

از دامنش به جای کفن استفاده شد

این سهم پاره پارۀ عمر سه ساله بود

 

از روز دفن گشتن خود احتیاط کرد

آری فقیه بود ولی بی رساله بود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×