مشخصات شعر

اینجا همه آب خوردند از دست‌های زلالی

افتاده دست بلندی، در پای یک مشک خالی

پیش نگاه شریعه، در همین جا، این حوالی

 

ظرفیت چشم او را، کیفیت این سبو را

هرگز نخواهید فهمید ای ظرف‌های سفالی

 

اینجا همه تشنه هستند، این واقعیت ندارد

این حرف‌ها را در آورد از خود فرات خیالی

 

دیگر نمانده عمودی در خیمه‌ات تا بخیزی

دستی نمانده برایت تا چشم خود را بمالی

 

تو دست دادی و جایش یک مشتِ پر را خریدی

پس بال‌هایت گرانند باید به بالت ببالی

 

گفتی برادر بیاید، این بوی سیب از حسین است

چشمی نداری ببینی، آمد ولی با چه حالی

 

گفتند آیا عمو رفت؟ گفتند و انقدر گفتند

شاید جوابی بگیرند این جمله‌های سؤالی

 

دیدم قیامت به پا شد، چشمی به حرف آمد و گفت:

اینجا همه آب خوردند از دست‌های زلالی

 

بعد از تو باید بخشکد اندام هر چه که دریاست

بعد از تو باید ببارد این آسمان، خشکسالی

 

 

اینجا همه آب خوردند از دست‌های زلالی

افتاده دست بلندی، در پای یک مشک خالی

پیش نگاه شریعه، در همین جا، این حوالی

 

ظرفیت چشم او را، کیفیت این سبو را

هرگز نخواهید فهمید ای ظرف‌های سفالی

 

اینجا همه تشنه هستند، این واقعیت ندارد

این حرف‌ها را در آورد از خود فرات خیالی

 

دیگر نمانده عمودی در خیمه‌ات تا بخیزی

دستی نمانده برایت تا چشم خود را بمالی

 

تو دست دادی و جایش یک مشتِ پر را خریدی

پس بال‌هایت گرانند باید به بالت ببالی

 

گفتی برادر بیاید، این بوی سیب از حسین است

چشمی نداری ببینی، آمد ولی با چه حالی

 

گفتند آیا عمو رفت؟ گفتند و انقدر گفتند

شاید جوابی بگیرند این جمله‌های سؤالی

 

دیدم قیامت به پا شد، چشمی به حرف آمد و گفت:

اینجا همه آب خوردند از دست‌های زلالی

 

بعد از تو باید بخشکد اندام هر چه که دریاست

بعد از تو باید ببارد این آسمان، خشکسالی

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×