مشخصات شعر

سراب برکۀ کوچک، حریف دریا نیست

به روی سینۀ تو جای بوسه حتی نیست
و زخم خورده‌تر از پیکرت در اینجا نیست


چه فکر می‌کند این جوی چشم تنگ و خسیس
سراب برکۀ کوچک، حریف دریا نیست

 

به روی مشک نوشتی که آب می‌خواهی
به گوش علقمه گفتی که آب آیا نیست؟


نگاه سرد تو می‌گفت ناامید شدی
و خون سرخ تو می‌گفت، زرد زیبا نیست


چرا فرات به پای تو راه باز نکرد
نفوذ حرف تو کمتر ز امر موسی نیست


کسی برای دو دست تو ختم می‌گیرد
کسی که گریۀ او مثل گریۀ ما نیست

سراب برکۀ کوچک، حریف دریا نیست

به روی سینۀ تو جای بوسه حتی نیست
و زخم خورده‌تر از پیکرت در اینجا نیست


چه فکر می‌کند این جوی چشم تنگ و خسیس
سراب برکۀ کوچک، حریف دریا نیست

 

به روی مشک نوشتی که آب می‌خواهی
به گوش علقمه گفتی که آب آیا نیست؟


نگاه سرد تو می‌گفت ناامید شدی
و خون سرخ تو می‌گفت، زرد زیبا نیست


چرا فرات به پای تو راه باز نکرد
نفوذ حرف تو کمتر ز امر موسی نیست


کسی برای دو دست تو ختم می‌گیرد
کسی که گریۀ او مثل گریۀ ما نیست

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×