مشخصات شعر

طفل سالخورده

از نیمه شب گذشته وخوابش نبرده بود              

طفل سه ساله‌ای که دگر سالخورده بود

 

درگوشۀ خرابه به جای ستاره‌ها

 تا صبح زخم‌های تنش را شمرده بود

 

ازضعف نای پاشدن ازجای خود نداشت

آخر سه روز بود که چیزی نخورده بود

 

با دست‌های کوچکش آرام وبی صدا

از فرط درد بازوی خود را فشرده بود

 

این نیمه جان مانده هم ازلطف زینب است

 ورنه  هزار مرتبه در راه مرده بود

***

پیش ازطلوع، بانوی گوهرشناس شهر

آن گنج را به دست خرابه سپرده بود

طفل سالخورده

از نیمه شب گذشته وخوابش نبرده بود              

طفل سه ساله‌ای که دگر سالخورده بود

 

درگوشۀ خرابه به جای ستاره‌ها

 تا صبح زخم‌های تنش را شمرده بود

 

ازضعف نای پاشدن ازجای خود نداشت

آخر سه روز بود که چیزی نخورده بود

 

با دست‌های کوچکش آرام وبی صدا

از فرط درد بازوی خود را فشرده بود

 

این نیمه جان مانده هم ازلطف زینب است

 ورنه  هزار مرتبه در راه مرده بود

***

پیش ازطلوع، بانوی گوهرشناس شهر

آن گنج را به دست خرابه سپرده بود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×