دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
موج نی

دشت، تشنه، خیمه، تشنه، قمقمه، تشنه

از عرق‌ریز خجالت، علقمه، تشنه

 

آن طرف خار و خسی تا خرخره سیراب

این طرف گل‌های باغ فاطمه (س)، تشنه

شاهی ولی غریب‌ترین شاه عالمی

شاه منی که مونس هر سال و هر دمی

شاهی ولی غریب‌ترین شاه عالمی

 

باران اشک، اذن ورود حریم توست

در هر کویر علت باران نم‌نمی

 

حیرت نکن از اینکه خرابم مقابلت

آخر همان که از ته دل دوست دارمی

انگار که کهکشان به خاک آمده است

آن اسب سپید، سرخناک آمده است

از جنگل تیغ، سینه‌چاک آمده است

سرها بر روی نیزه‌ها می‌تابند

انگار که کهکشان به خاک آمده است

بقیع غریب

مى‌گرددم دو دیده پریشان و جان، غریب

در منظرى که نیست به هفت آسمان، غریب

 

یا رب، بقیع، قطعه‌اى از آسمان توست

پیچیده در غبار زمین و زمان، غریب

 

آن گوهرى که بود مَلک خادم درش

خفته ست در کنار حَرَم، بى نشان، غریب

مانده‌ام من بی تو از دنیا چه دارم کربلا؟

خون چرا از دوری خاکت نبارم؟ کربلا!

مانده‌ام من بی تو از دنیا چه دارم کربلا؟

 

گفته‌اند از آسمان‌ها، من ولی از کودکی

در هوای بوی خاکت بی‌قرارم کربلا

یادش بخیر...

یادش به خیر عطر خوش باغ سیب‌ها

یادش به خیر شهر رسول نجیب‌ها

 

دلتنگ چشم‌های قشنگ توام حسین

بستم دخیل اشک به امن یجیب‌ها

بگذار ببینمت...

عیسی شدی که این همه بالا ببینمت

بالای دست مردم دنیا ببینمت

 

بعد از گذشت چند شب از روزِ رفتنت

راضی نمی‌شود دلم الّا ببینمت

 

امّا چه فایده خودت اصلاً بگو حسین

وقتی نمی‌شناسمت آیا ببینمت؟

تفسیر سرخ سورۀ احزاب

اینان که سنگ سوی تو پرتاب می‌کنند

بی حرمتی به آینه را باب می‌کنند

 

در قتلگاه، آن جگر تشنۀ تو را

با مشک‌های آب خنک، آب می‌کنند

زبان حال جناب مسلم در لحظات شهادتشان
کوچه کوچه می‏‌ر‌وم

کوچه کوچه می‌روم  شاید کسی پیدا کنم

ای دریغ از خانه‌ای تا لحظه ای مأوا کنم

 

کوچه گردی من از شهر مدینه باب شد

دست بسته اقتدا بر حضرت مولا کنم

 

گوئیا یک مرد از نامه نویسان نیست نیست

با که یا رب شکوه از این بی وفایی‌ها کنم؟

آتشم زنید...

پروانه‌ام دوباره مرا آتشم زنید

هر لحظه هر نفس همه جا آتشم زنید

 

پای فرات، علقمه فرقی نمی‌کند

دست شماست تا که کجا آتشم زنید

شام غریبان

خاک غم بر سر گلزار جهان باد امشب

رفته گلزار نبوّت همه بر باد امشب

 

خرگه چرخ ستم پیشه بسوزد که بسوخت

خرگه معدلت از آتش بیداد امشب

شعر ایرج میرزا دربارۀ شهادت حضرت علی اکبر (ع)

 

رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان

رأفت برند حالت آن داغ دیده را

 

یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا

وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×