دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ذرّه را جذبۀ خورشید قمر خواهد کرد

عاشقان را غم سر نیست که سر ناچیزست داغ این رنگ به سیمای جگر ناچیزست تیر این راه بر آیینه نشستن دارد سینه تا هست و دلی هست سپر ناچیزست

مادر صبر

ای نامۀ سربه مهر مکتوم ای مادر صبر، ام کلثوم!

 

ای میوۀ بوستان احمد ای حاصل وصلت دو معصوم

مرا به فطرت آیینه‌ها سفارش کن

به نام حضرت حق، السلام یا دریا!

بر آن سرم که بنوشم تو را، ولی، اما ...

 

چگونه از تو بنوشم، منی که مردابم؟

چگونه از تو بنوشم؟ مگر شما مولا ...

ابوتراب زمین

خدا همین که تو را آفرید تحسین کرد

برای شخص شخیصت بهشت تضمین کرد

 

خدا همین که تو را آفرید، ختم رسل

تمام عرش خدا را به شوق آذین کرد

حسین از غم نمی‌خوابد...

شب است و ماه و نخلستان و چاه و ناله‌ای محزون

سکوت و صبر و خاموشی، علی و یک دل پر خون

 

شب است و بانگ مرغ حق، به گوشش قصه می‌خواند

به یادش آمده یاسی که پرپر می‌شود در خون

پریشان است موی کودکانم، فاطمه برگرد

منم شمعی که از جان دادن پروانه می‌لرزد

به روی گونه‌هایم اشک، دانه دانه می‌لرزد

 

از آن روزی که دشمن پشت پا بر هستی من زد

دل ویرانه‌ام از دیدن  بیگانه می‌لرزد

 

چرا از من حسن حرف  دلش را می‌کند پنهان

چه بغضی در گلو دارد که بی تابانه می‌لرزد

به سطح آب، عکس ماه می‌ریزد به هم گاهی

ابالفضلش چنان باشد که این زن اینچنین باشد

فقط عباس او کافی ست تا ام‌البنین باشد

 

همانطوری که تنها فاطمه گشته حسین‌آور

فقط این زن توانسته ابالفضل آفرین باشد

کوتاه سروده
ترک بر چهرۀ آیینه بسته

غمت راهِ نفس بر سینه بسته

ترک بر چهرۀ آیینه بسته

 

زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من

ببین عباس دستم پینه بسته

کوتاه سروده
دو بازویت دو بازویت گسستند

به تیغی حیف گیسویت گسستند

دو بازویت دو بازویت گسستند

 

از آنجایی که من بوسیده بودم

بمیرم هر دو اَبرویت گسستند

نه مادرم نه حتی نامادری

خونۀ من که خونۀ مراده

خدا بهم اینجا علی رو داده

چار تا غلام آوردم اینجا واسه

دو تا خانوم و دو تا آقا زاده

در دل خشک‌ترین خاک خدا دریا زاد

شب روزی که سر آمد شب و شب غالب بود

صبح میلاد تو در شعب‌ابی‌طالب بود

 

در دل خشک‌ترین خاک خدا دریا زاد

شادی شمس و قمر آینه‌شان زهرا زاد

 

خود تو دانی که ضمیر است "ک"‌ اعطیناک

با که در گفت و خطاب است خدای لولاک

یک کربلا مرا ببری خوب می‌شوم

باران گرفت و زمزم و کوثر به ما رسید

مستی رسید و باده و ساغر به ما رسید

 

روز الست که گِل عالم درست شد

خاک سرای آل پیمبر به ما رسید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×