دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اذن شهادت

عطش را تو بهانه کردی ای جان که باشد دل بریدن از تو آسان

گرفتی از پدر اذن شهادت تو با بوسه بر آن لب‌های عطشان

سبط خاتم را ز انگشتر، نگین افتاده است

شبه پیغمبر، علی از صدر زین افتاده است

اکبر گل‌گون بدن، روی زمین افتاده است

 

با نوای دل‌خراشی زد صدا: بابا! بیا

سبط خاتم را ز انگشتر، نگین افتاده است

 

شیرازۀ ام‌الکتاب

بر زمین، شیرازۀ ام‌الکتاب افتاده است؟

یا که شبه احمد از پشت عقاب افتاده است؟

 

این على‌اکبر است افتاده در دریاى خون

یا که عکس ماه غرق خون در آب افتاده است؟

 

زلف بی شکن

برای گفتن از تو سخن  نمی‌‌ماند

که روضه‌ات به دل انجمن نمی‌‌ماند

 

چه کرده است به اعضای دَرهَمَت شمشیر

که بر سیاهی زلفت شکن نمی‌‌ماند

 

ساحل حسین

تو آمدی علی بشود حاصل حسین

باشد سه جور آینه در منزل حسین

 

تلفیقی از نبوت محض و امامتی

ای شامل پیمبر و‌ ای شامل حسین

 

شـرارۀ جـگر

لبت دو پـارۀ آتش، دلـت پر از شرر است دهان خشک پدر از لب تو، خشک‌تر است

تو پاره پاره شدی، قلب من پر از خون است تـو تشنـه‌ای، نفس مـن شـرارۀ جـگر است

بادۀ اول کوثر

رفتی و گریه تو را تا به خدا بدرقه کرد وإن یکاد پدرت قد تو را بدرقه کرد مادرم پشت سرت دست به پهلو آمد قد و بالای تو را نوحه سرا بدرقه کرد  

وسعت صحرا

خواهم اگر به آن قد و بالا ببینمت باید تو را به وسعت صحرا ببینمت تکه به تکه جسم تو را جمع کردم و می چینمت به روی عبا تا ببینمت

جاری‌ترین رودند در رگ‌های دنیا

این خانواده یوسفان بی بدیلند هر یک برای خویش خورشیدی جمیلند

جاری‌ترین رودند در رگ‌های دنیا بهتر بگویم صد هزاران رود نیلند

المثنای مصطفی هستی

جان عالم تصدق سرتان به فدای شما و مادرتان

تو امیری، امیر قلب منی این منم من همیشه نوکرتان

غزلخوانی باران

مثل اسفند دلم روی دلم بند نبود مدتی روی لبان همه لبخند نبود درد دوری ز پیمبر که خوشایند نبود و کسی مثل خداوند هنرمند نبود

 

دّر نجف چگونه عقیق یمن شده است؟

او کعبۀ سرودۀ هر انجمن شده است

او دلبر هزار اویس قرن شده است

 

او کلنا محمد آقای کربلاست

گاهی علی و فاطمه، گاهی حسن شده است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×