دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
جرعۀ آب

نظر لطف تو ما را به دو دنیا کافى است

 تشنه را جرعه‌ی آب از همه دریا کافى است

 

اى على‌اصغر مظلوم حسین بن على!

 این تولّا و توسّل به تو ما را کافى است

 

قامت گلپوش

تا دید فلک، قامت گل‌پوش تو را

 سرچشمه‌ی خون کرد لب نوش تو را

 

در روز نبرد، چشم در چشم تو بود

 تیرى که درید گوش تا گوش تو را

 

 

بلبل عشق

بر نوک سنان سری بُوَد بلبل عشق

گردیده پریشان ز غمش سنبل عشق

 

سرنیزه بزرگ است و سر او کوچک

یا رب! که نیفتد به زمین این گل عشق

 

 

وضوی عشق

این جا که به نرخ جان بُوَد قیمت آب

بُرده است عطش از نظرم لذّت آب

 

تا تازه کنی وضوی عشق از خونم

تیر از گلویم بکش، مکش منّت آب

 

خنده

اى ماه که بر خون خدا دل‌بندى!

 در کرببلا تو عشق را پیوندى

 

امشب به رخت اگر که خندید حسین

 فردا تو در آغوش پدر می‌خندى

 

گلویش بوسید

اصغر که نسیم عشق، مویش بوسید

 خورشید ولایت، سر و رویش بوسید

 

می‌خواست حسین تا ببوسد لب او

 تیر آمد و زودتر گلویش بوسید

 

 

گل کردن

 

جبریل به مهر او توسّل می‌کرد

 ایثار به نام او تغزّل می‌کرد

 

در باغ عطش ز جوى خون از دم تیر

 یک غنچه به دوش باغبان گل می‌کرد

 

سرباز گلو دریده

گل‌برگ ز تیر چیده را می‌آورد

 قنداق به خون تپیده را می‌آورد

 

سردار رشید کربلا از میدان

 سرباز گلو دریده را می‌آورد

 

 

گل حسین

 

از عرش ندا رسید کای یار! حسین!

بر ما گل خویش را تو بسپار، حسین!

 

می‌خواست کند دفن علی را که رباب

زد ناله کمی دست نگه دار، حسین!

ماه حسین

ای ماه که بر خون خدا دل‌بندی!

در کرببلا تو عشق را پیوندی

 

امشب به رخت اگر که خندید حسین

فردا تو در آغوش پدر می‌خندی

 

حضرت على اصغر (ع)

 

سلام ما به حسین و علىّ اصغر او!

 امیر عشق که گهواره بود سنگر او

 

رضیع و داده خدایش نشان سربازى

 صغیر و بر همه پیدا مقام اکبر او

محراب شکسته

دردا که گل سوخته‌ام خواب ندارد!

دارد تب و غیر از دل بی‌تاب ندارد

 

او تشنه‌ی آب است، نه لالایی مادر

گهواره دهم تاب و گلم تاب ندارد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×