دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به احترام تو

وقتی که شعر به تماشات می‌نشیند

باید به آسمان نوشت

بیهوده نبارد

 

شوق پرواز

ای تجلّای نور تو از عرش!

ماه معصوم خانوادۀ نور!

در شکوه تو، زینب کبری است

«امّ کلثوم» خانوادۀ نور!

 

زهرای سوم

ای مقامت، فراتر از مریم!

ای شکوهت، رساتر از حوّا!

«امّ کلثوم»! خواهر زینب!

عصمت‌الله دوّم زهرا!

 

آیینه‌دار

ای آینه‌دار پنج معصوم!

در بحر عفاف، دُرّ مکتوم

 

پروردۀ دامن ولایت

مظلومۀ خاندان مظلوم

 

کاروان سالار

از جگر نالید«کلثوم» ملول

کای مدینه! هان! مکن ما را قبول

 

از تو ما روزی که بربستیم بار

هم‌عنان بودیم با اهل و تبار

 

هم‌سنگر زینب

ای زینب دوّم محمّد!

زهرای دگر به بیت احمد

 

چون خواهر خویش، هست زهرا

قرآن علی به دست زهرا

 

شهر محنت

 

در ورود شام با شمر لعین

این چنین گفت «امّ کلثوم» حزین:

 

ما اسیران، عترت پیغمبریم

پرده‌پوشان حریم داوریم

وقت رجعت

چون که گردیدند با احوال زار

آل عصمت، عازم شهر و دیار

 

وقت شد تا عترت شاه حجاز

از اسیری در وطن گردند باز

 

شیرزن

«امّ کلثوم»، علی را دختر

زهره را انجمن‌آرا اختر

 

میوۀ قلب رسول الله است

چه کس از مرتبه‌اش، آگاه است؟

 

مردم رسوا

چراغ بزم عترت، «امّ کلثوم»

گل خورشیدفطرت، «امّ کلثوم»

 

درون محمل از داغ شقایق

سخن سر کرد از باغ شقایق

 

 

حادثۀ عشق

دیدۀ «کلثوم» به یثرب فتاد

خسته شد از درد و ز پای ایستاد

 

ناله زد آن بلبل باغ وفا

از غم هجر گل و خار جفا

 

دریای گردون

چو از دور شد بارۀ آن دیار

به چشم دل‌افسردگان، آشکار

 

چو دریای گردون به جوش آمدند

بسی سخت‌تر در خروش آمدند

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×