دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
او با شهید کربلا فرقی ندارد

نور تو با نور خدا فرقی ندارد

نزد خدا او با شما فرقی ندارد

 

وقتی که صحبت از حسن باشد چه زیباست

پس عسکری با مجتبی فرقی ندارد

 

کریم دیگر

هر که می‌خواهد که در سرها سری پیدا کند

پیش تو باید مدال نوکری پیدا کند

 

یک حسن هم بود در این خانواده که خدا

خواست تا ملکش کریم دیگری پیدا کند

 

روح تو در عرش بود و در خور تو جبرئیل

گشت در کل زمین تا مادری پیدا کند

 

چراغ مهر و ماه

دل امام زمان، زین عزا پریشان است

 که مرقد دو ولی خدای، ویران است

 

به شهر سامره شد، قبّه‌‏ای خراب کز آن

 زمین و عرش و سماوات، نور باران است

 

سرمایۀ حُسن

سَرور یازدهم کز همه نقص، او بری است

قبلۀ ما، حسن بن علی عسکری است

 

رایج از همّت او، قاعدۀ جعفری است

مدّت دولت او، گر چه کنون، اسپری است

 

لیک در جمله عوالم، متصرّف بُوَدا

جان ز حرمان حضورش، متأسّف بُوَدا

شاه بیت وجود

چند دلا! روز و شب، در این سپنجی سرا

ندیم حرصی و آز؟، اسیر نفْس و هوا؟

 

به چشم عبرت ببین کز این دیار فنا

بسیج عقبی کنند، به هر صباح و مسا

 

 

قطار از پی قطار

رسید از صبا خبر که شد موسم بهار

چمن‏ها، پر از نشاط، دمن‏‌ها پر از نگار

 

ز هر سو زمرّدین، در و دشت و جویبار

گل و سنبل و سمن، قطار از پی قطار

 

اشک انجم

ای سراپا حُسنِ حی ذوالمنن!

 سوّمین ابن الرّضا! دوّم حسن!

 

ای هزاران آفتابت، مشتری

 یا ابَاالمهدی! امام عسکری!

 

اسو‏ۀ تقوا، خدایی بنده‏‌ای

 هم‏چو جان، در جسم ایمان، زنده‌‏ای

 

چرخ امید

 

پس از نقل علی بن محمّد

 شه خورشیدْ افسر، ماهْ مسند

 

حسن، فرزند آن شاه دلْ آگاه

 شد از حق، رهروان را، هادی راه

ابوالقائم

ای دل! مباش غرّه، بر این دار ششدری

 بر پنج روز عمر که بادی است، صرصری

 

در تنگنای گور، کنی عاقبت مقام

 قصر تو اوسع است، گر از قصر قیصری

 

دعای باران

در زمان عسکری، آن حجّت بر حقّ یزدان

 خشک سالی گشت و قحطی شد، به سامرّا، نمایان

 

طبق این آیت که هر چیزی، حیات از آب دارد

 آب، چون نایاب شد، نایاب گردد، نعمت و نان

 

شعشعۀ کمال

حمد! کز موهبت بار خدا، عزّوجل

 باز خورشید مکان یافت، به اورنگ حمل

 

میر فروردین کو عزل شد از امر خزان

 باز تشریف به بر کرد و برآمد به عمل

 

حشمت سلطانی

چند داری چشم امّید، ای دلا! از روزگار؟

پایدار هرگز نمانَد عالم ناپایدار

 

این عجوزه، از جبال تخت بر تابوت کرد

شهریاران عظام و خسروان تاجدار

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×