دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سال، سال خنجر است

می‌رود به محفل امیرها، پا به پای غربت اسیرها

می­‌رود به طبل کوبِ کوفه و ... بزم کل کشیدن نفیرها

 

می‌­رسد به دیرها و دارها، می­‌رسد به مجلس قمارها

کینه‌­ها نشسته­‌اند سر به سر، با سری مقابل سریرها

هفت سین

خواندند او را آن چنان و این چنینش

اما خدا خوانده‌ست زین‌العابدینش

 

دیشب اباالفضل آمد و امشب ابالکوه

از بین زهاد جهان زاهدترینش

توصیۀ پرستاری از حضرت زین العابدین (ع) به حضرت زینب (س)

باز دل را نوبت بیماری­ است                                    

ای پرستاران زمان یاری ا­ست

 

جستجویی از گرفتاران کنید                                  

پرسشی از حال بیماران کنید

بهار گمشده

تمام پنجره‌ها دیده‌اند خواب تو را

چشیده‌اند شبی طعم آفتاب تو را

 

تو سرزمین هزاران بهار معتکفی

زمین نمی‌برد از یاد، انقلاب تو را

 

صدای قل‌قل غیرت میان‌رود رگت

کشانده تا عطش خاک، پیچ‌وتاب تو را

 

ای یاد تو کامل الزیارات

عید است و من شراب زاده عازم به خُمم به عزم باده

 

می زاده اگر شراب نوشد در دیدن خویشِ خویش کوشد

دامن حب علی و آل او از کف مده

 گر همی خواهی که یابی دولت دنیا و دین از دل و جان باش مولای امیر‌المومنین

 

مُهر مِهرش بر نگین خاتم دل نقش کن تا که ملک جاودانی آیدت زیر نگین

ایران فدای مام تو یا زین العابدین

ماییم مست جام تو یا زین العابدین

خانه خراب نام تو یا زین العابدین

 

هستیم مرغ بام تو یا زین العابدین

مست علی الدوام تو یا زین العابدین

طفلی که طفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست

پر می‌کنیم از می گلوی باده‌ها را

تا مست باشیم انتهای جاده‌ها را

 

بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند

در رکعت سوم همان دلداده‌ها را

غزل مرثیه ای در حال هوای اربعین از زبان آقا امام سجاد (ع)
مثل من هیچ کس امام نشد

مثل من هیچکس در این عالم، وسط شعله‌ها امام نشد در شروع امامتش چون من، اینقدر دورش ازدحام نشد لشکری از مغیره می‌آمد، خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت غیر زهرا به هیچ معصومی، اینقدر گرم احترام نشد

زبان حال امام سجاد (ع) در اسارت
هجده ستاره بر سر نیزه مقابلم

آیینه زاده‌ام که اسیر سلاسلم

هجده ستاره بر سر نیزه مقابلم

 

ما را زدند مثل اسیران خارجی

دارم هزار راز نگفته در این دلم

 

چشم همه به سمت زنان یا به نیزه‌هاست

غمگین‌ترین سوارۀ مجروح محملم

خون این باغ گردن ِ پاییز

قسمت این بود بال و پر نزنی

مرد بیمار خیمه‌ها باشی

حکمت این بود روی نی نروی

راوی رنج نینوا باشی

 

 

 

چقدر گریه کردی آقاجان!

مژه‌هایت به زحمت افتادند

قمری قطعه قطعه را دیدی

ناله‌هایت به لکنت افتادند

ای کاش نوکرت بودیم

 کاش ما هم کبوترت بودیم

 آستان بوس محضرت بودیم

 

 کاش با بال‌های خاکی‌مان

 لااقل سایه گسترت بودیم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×