دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نامت غزل را محو نوری در ازل کرد

با نان و خرما می‌رسی، من هم یتیمم

اما نه خرما، مست دستان کریمم

 

می‌زد به پایت بوسه لب‌های مدینه

ای خوش به حال نیمه شب‌های مدینه

آبروی دعا

آبروی دعا، امام حسن

همۀ هست ما امام حسن

 

سر یک سفره بوده‌ای عمری

با فقیر و گدا امام حسن

تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، مرد!

از شهر من تا شهر تو راهی دراز است

اما تو را می‌بیند آن چشمی که باز است

 

در عکس‌ها دیدم مزارت را و عمری‌ست

شمعی به یادت در دلم در سوز و ساز است

 

لطف و عطا و کرم مستزاد

ای ز ازل قالب روحانی‌ات

لطف و عطا و کرم مستزاد

تا ابدالدّهر، کرمخانه‌ات

ای پسر فاطمه آباد باد

فردا همه دور قتلگه خندانند

اینجا همه چیز می‌شود آماده

هر کس پی حل مشکلم افتاده

 

اینجا همه منتظر که لب باز کنم

تا هر چه نیاز دارم ابراز کنم

کریم آل فاطمه

خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن

همیشه می‌زنم صدا ز سوز دل تو را حسن

عنایتی دلم شود ز دام غم رها حسن

مرا مخواه بیش از‌این به غصه مبتلا حسن

خدا اجازه می‌دهد چنین دعا کنم حسن

 

بین کوچه شد زمستانی، بهار مجتبی

خون دل خوردن شده هر روز، کار مجتبی

هم غریب هم آشنا برده قرار مجتبی

 

قصۀ مظلومی مولا رسیده بر حسن

آه شد با بی کسی طی روزگار مجتبی

 

کربلای کوچه‌ها

عمری مرا خون جگر، قوت و غذا بود

شیرین‌ترین قوتم همین زهر جفا بود

 

با کس نگفتم لحظه‌ای، اسرار خود را

اسرار من در کربلای کوچه‌ها بود

در خزان مثل گلستان

کرم می‌ریزد از دستان لطفت بی امان دائم

کسی را این چنین هرگز ندیدم مهربان دائم

 

از آن لب‌ها که می‌بوسید پیغمبر دعایی کن

که مدح تو بجوشد از دل ما بر زبان دائم

روضه‌های لخته شده

در کوچه‌ها برای خودت گریه می‌کنی

یک عمر پا به پای خودت گریه می‌کنی

 

سی سال می‌شود که تو در هیئت دلت

با ذکر روضه‌های خودت گریه می کنی

ضریح حسن

دوباره غصه سالَم شده ضریح حسن

به گریه خواب وصالم شده ضریح حسن

 

ضریح تازۀ عباس دیدنی شده و

تمام فکر و خیالم شده ضریح حسن

 

کربلای حسن

به لطف حق شده‌ام گریه کن برای حسن

دمی فدای حسینم، دمی فدای حسن

 

یقین کنید که روزی به چشم خواهم دید

پیاده می‌روم آخر به کربلای حسن

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×