دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مادری آتش گرفت و دختری آتش گرفت

روز اول بسته کار عاشقی را با خدا

آنکه پای نخل‌های کوفه رفته تا خدا

 

هر اولوالعزمی که می‌گویند خاطر خواه اوست

عهد بسته پای عشقش با پیمبرها خدا

 

یک سر به روی نیزه، یک خواهر جان بر لب

غم‌ها که به سر آمد، آغاز ظفرها شد

الوعده وفا! روز دندان به جگرها شد

چشمان پیمبر هم، معطوف گذرها شد

حجاج رسیدند و پایان سفرها شد

 

سفرۀ احسان

چرخش چرخ و فلک بسته به چشمان علی است

همۀ عمر جهان، بسته به یک آن علی است

 

همه از سفرۀ او روزی خود را دارند

آفرینش به خدا سفرۀ احسان علی است

 

آنکه حسینش سند کربلاست

بار دگر لب به سخن تر کنم

رو به رواق و صحن حیدر کنم

 

مدح علی بر لبم آغاز شد

بال و پرم سمت نجف باز شد

 

می‌رسد بوی ماه غصه و غم

کوری چشم دشمنان بتول

ربّ تو را خوانده جان و نفس رسول

گفت احمد که حج و صوم و صلاه

با ولای تو می‌‌شود مقبول

 

فصل غم

ای خدا، ‌ای بی نیاز چاره ساز

بارالها، خالق بنده نواز

 

ای کریم ذوالعطا و فضل و جود

ای به سمتت کلّ شی فی السجود

 

بابای همه

باورم نیست که خیبر شکن از پا افتاد

حضرت واژۀ برخواستن از پا افتاد

 

کم نمکدان تو را هر که نمک خورد، شکست

باز با زخم سرت کعبه ترک خورد، شکست

 

زینب مهیا می‌شود، شام غمت را

اشک اذان بر دامن گلدسته جاری است

منبر اذان می‌گوید و محراب قاری است

 

در سوگ خورشید، آسمان غم می فشاند

بار غمت را کوه با خود می کشاند

 

وای از کرببلا

باز هم خانه و یک بستر خون‌آلوده

زنده شد خاطرۀ‌ مادر خون‌آلوده

 

شیر مرد احد افتاده، کجایی زهرا؟

تا ببندی سر این حیدر خون‌آلوده

 

مثل نخلی که فتاده است کنار دریا

از شرار دل من چشم ترم می‌سوزد

دل من بیشتر از زخم سرم می‌سوزد

 

مثل نخلی که فتاده است کنار دریا

دل گرفته شرر و چشم ترم می‌سوزد

 

گفت بگوش پسر، وعدۀ ما کربلا

مسجد و محراب شهر،  گشته به غم مبتلا

مأذنه دارد نوا،  قد قتل المرتضی

 

در دل هفت آسمان، می‌شنوم این نوا

صوت حزینی که خواند، قد قتل المرتضی

 

سخت است...

خانه ویران شده‌ام، غصۀ بابا سخت است

حرف دیگر بزن امشب، غم فردا سخت است

 

دیدن روی تو و لختۀ خون‌ها سخت است

سوختم از نفست، سوختن اما سخت است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×