دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
زائر شدم، زیارتِ این بار کربلاست

امشب به روی مأذنه نقاره می‌زنم

چشمه شدم، برای تو فوّاره می‌زنم

تا صبح، مِی به عشق تو همواره می‌زنم

طرحی برای این دل آواره می‌زنم

 

از سمت نور، رایحۀ یار آمده

تو حسین بن علی هستی و اکبر داری

 

باز در عرش خدا ولوله بر پا شده است

دری از عرش به سمت دل ما وا شده است

 

ازدحامی است درِ بیتِ امام هفتم

جن و انس و ملک آنجاست، چه غوغا شده است

راهی خاک کرب و بلایم نمی‌کنی؟

با اینکه پر شده قلم از واژه‌های تو

طبعم نمی‌کشد چه بگویم برای تو

 

لکنت گرفته است زبان قصیده‌ام

ماندم چگونه شعر بریزم به پای تو!

 

جامانده از شتاب تو این پای ناتوان

دستم نمی‌رسد به غبار عبای تو

خوب شد مشهد الرّضا داریم

قطعه قطعه زمین پر از شور است

نغمه‌ها در ردیف ماهور است

 

دل مهدی فاطمه شاد و

آسمان صحن بارش نور است

 

باز روشن شده است چشم فلک

چشم بیمار قلب، شب کور است

از مشهد الرضا به سوی کربلا

 

اول تو را، خدای کریمان ! تو را سپاس

آخر تو را رحیمِ رحیمان تو را سپاس

 

اینک زبان بنده نوازی گشوده‌ای

کَلِّمنی ای خدای کلیمان تو را سپاس

کی با کبوتران حرم کربلا روم؟

شب بود و شور بود و سلام فرشته‌ها

از عرش تا به فرش، قیام فرشته‌ها

باران شوق بود و امام فرشته‌ها

شب بود و گرم سجده تمام فرشته‌ها

کو کرببلا و نجفم! دیر شد آقا

امشب که خدا با تو نمایان شده آقا

انگار دلم تازه مسلمان شده آقا

 

از یاد برد نام  بهشت ابدی را

هرکس که دلش اهل خراسان شده آقا

کوتاه سروده
انگشتری

او فاتحِ بدر و رایت خیبری است

خوب و بدِ خلق را خودش مشتری است

 

بردار! که در رکوع یا در گودال

تنها صلۀ تو کوفه، انگشتری است

نگاه روشن

 

خورشید را به سجده می‌اندازد، برق نگاه روشن دیدارت

دریا به خواب رفته و می‌بیند، چشمان پرستارۀ بیدارت

 

امشب چراغ‌ها همه خاموشند، پایان قصه را تو روایت کن

باید که دید دایره سهم کیست، باران عشق خورده به پرگارت

کوتاه سروده
لب‌های کویر

حق دارد اگر ز خلق دامن چیده است

                از داغ عزیزی ست اگر خشکیده است                 

                 بیهوده ترک نخورده لب‌های کویر             

                 لب‌های حسین بن علی را دیده است              

کوتاه سروده
خطبه خوان پنجم

خوب است که دریای تلاطم باشی

در بی کسیِ بقیعِ خود گم باشی

 

هر چند که دومین محمد هستی

زیباست که خطبه‌خوانِ پنجم باشی

ترانۀ پاک اذان

 

اگر چه غربت از این آسمان نخواهد رفت

بدون اذن تو تیر از کمان نخواهد رفت

 

همین که ظهر شود، گوش‌ها به‌ سوی لبی

به‌جز ترانۀ پاک اذان نخواهد رفت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×