دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یک نفر نیست به این مرد بگوید نامرد

داد زد ها ... سر از این خاک کجا بردارد کیست آیا قدمی سمت خدا بردارد؟

خیمه زد روی پدر، رو به جماعت پرسید یک نفر نیست که بابای مرا بردارد؟

 

مانند ماه علقمه باب الحوائجی

هر شاعری است در تب تضمین چشم تو

از بس سرودنی است مضامین چشم تو

 

چشم جهان به مقدمت ای عشق روشن است

از اولین دقایق تکوین چشم تو

 

ما را اسیر صبح نگاه تو کرده است

آقا کرشمه‌های نخستین چشم تو

کوتاه سروده
با سر پی خواهرش دویده

حق دارد اگر که خون ببارد زینب

همراه، برادری ندارد زینب

 

با سر پی ِ خواهرش دویده تا شام

عباس چگونه می‌گذارد زینب...

کوتاه سروده
زینب زینب گفت

"یا زینب" گفت وقتی افتاد حسین

"زینب !"زینب!" گفت و جان داد حسین

 

حتی نگذاشت تا که تنها برود

با او سر ِ خویش را فرستاد حسین

 

کوتاه سروده
لب‌های رقیه از عطش خشک شده

افتاد تب هلاک توی سرتان

یک آتش سهمناک توی سرتان

لب‌های رقیه از عطش خشک شده

ای این همه آب! خاک توی سرتان

سر بریدۀ بابا و دامن دختر

شبِ تبانیِ پنهانیِ قضا وقدر

شب قطارِ زمان روی ریل‌های خطر

 

صدای سُرفۀ خشدارِ ساعتی مسلول 

 وَ چند قطرۀ خون روی میز، پنجره، در 

دوست داران شما مردان عاشق پیشه‌اند

چشم‌های گریه باموی پریشان داشتیم

بس که در این ماه ما شام غریبان داشتیم

 

در خیابان‌ها صدای طبل‌ها پرکرده است

فکر کن اندازۀ دنیا خیابان داشتیم

این چه دینی ست که لبریز شراب است وفساد

یک نفر داشت از ابلیس حمایت می‌کرد  وَلَدِ کفر ِ بشر، غصب ولایت می‌کرد 

سایۀ شب زده‌اش را به جهان می‌پاشید  زندگی داشت به این فاجعه عادت می‌کرد 

کوتاه سروده
مباد از اینجا برویم

یاران همه دارند کفن می‌پوشند

عطشانند و غرق بانگ نوشانوشند

 

من هستم و تو، مباد از اینجا برویم

هرچند چراغ ها همه خاموشند

باید بروم زود خودم را برسانم

از مکه خبر آمده داغ است خبرها باید برسانند پدرها به پسرها

از مکه خبر آمده از رکن یمانی نزدیک اذان ناله بلند است سحرها  

یعنی کتاب توست، ترتیبش به هم خورده؟

گریه مکن، اِنَّ...اصطفایی را که می‌بوسی پیغمبر وقت جدایی را که می‌بوسی

آه تو را آخر در آوردند، ابراهیم!  در خیمه اسماعیل‌هایی را که می‌بوسی

باور کن آهوی نجیبت بر نمی‌گردد بی فایده است این ردپایی را که می‌بوسی

به یحیی و سیاوش جلوه می‌بخشد گل خونت

نمی‌دانم تو را در ابر دیدم یا کجا دیدم به هر جایی که رو کردم فقط روی تو را دیدم

 

تو را در مثنوی، در نی، تو را در‌ های و هو، در هی تو را در بند بند ناله‌های بی‌صدا دیدم

 

تو مانند ترنم، مثل گل، عین غزل بودی تو را شکل توسل، مثل ندبه، چون دعا دیدم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×