دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کوتاه سروده
حرم با تو زمین افتاد عباس

زمین خوردن تنت را هم بِه هَم ریخت

حرامی پیکرت را هم بِه هَم ریخت

 

حرم با تو زمین افتاد عباس

عمود آمد سرت را هم بِه هَم ریخت

کوتاه سروده
خاطرات عاشورا

آیینه‌ات آغازگر شیدایی است

آیین تو مهد رویش زیبایی است

 

هر نقشی از آسمان راز تو حسین

یادآور خاطرات عاشورایی ا­ست

کوتاه سروده
حیف است...

ز تو حیف است بازویت بیافتد

و زخمی بین ابرویت بیافتد

 

چه می‌شد وقت جان دادن عزیزم

سرم بر روی زانویت بیافتد

کوتاه سروده
اسم اعظم

موجی که به یاری‌ات مصمّم بودند

دستور زبان عشق آدم بودند

 

یاران تو در حکایت کرب و بلا

هفتاد و دو حرف اسم اعظم بودند

کوتاه سروده
فقط یک مشک خونین مانده باقی

نه دل گرمی نه تسکین مانده باقی

که داغی سخت و سنگین مانده باقی

 

ببین از پنج فرزندم برایت

فقط یک مشک خونین مانده باقی

محرم مرتضی پس از زهرا

مثل او در زمین نباشد کس

بر علی همنشین نباشد کس

محرم مرتضی پس از زهرا

غیر ام البنین نباشد کس

کوتاه سروده
حادثۀ شگرف

افتاد سری و پیکری می‌رقصید

با شعلۀ غم، چشم تری می‌رقصید

 

در حادثۀ شگرف خونین بالان

در بستر لاله کفتری می‌رقصید

سرمایۀ بیداری

زخمی که به بازوی تو زد کاری بود

پرواز تو سرمایۀ بیداری بود

آن لحظه که مَشکت به زمین می‌افتاد

از هر طرفش اشک علی جاری بود

یک سایبان و چند سقاخانه کم داشت

 

آشفتگی گیسوی ما شانه کم داشت

لب‌های خشک ما فقط پیمانه کم داشت

 

وسع خریدار تو بسیار است امّا

یوسف به ما دادند ولی بیعانه کم داشت

گوش کن ام بنین با پسرش می‌گوید

ای که از عشق علی پیرو الله شدی

مطمئن باش که بی فاطمه گمراه شدی

 

نوکر شیرخدا باش و ببین شاه شدی

خوش به حال تو اگر عابر این راه شدی

کوتاه سروده
بهار قرن‌ها

گفتند که این نماد بی‌جان شده است

این آخر سر دچار طوفان شدن است

 

دیدند امّا ... که چارده قرن بهار

در مکتب کربلا گل‌افشان شدن است

صاحب یک ماه و سه اختر

قسمت این بود که تو محرم حیدر باشی

به علی مونس و هم خانه و همسر باشی

 

قسمت این بود که در زندگی مشترکت

به عزیزان دل فاطمه مادر باشی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×