دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به مناسبت ولادت امام حسین (ع)
یک جا تمام سلسلۀ انبیا شدی

روز الست، روز ازل، لحظه‌های عشق

روزی که آفریده شد عالم برای عشق

 

روزی که آفرینش گیتی تمام شد

آغاز شد به دست خدا ماجرای عشق

به مناسبت ولادت امام سجاد (ع)
به حیرت است کنار حَجر دو چشم هشام

 

نشیب‌های دل من فراز می‌خواهد

فراز اشک مرا در نماز می‌خواهد

 

مؤید است به روحُ القُدس قلم اما

برای شعر سرودن نیاز می‌خواهد

به مناسبت ولادت امام حسین (ع)
آمده تا حسینُ منّی شود

نور خدا در دل شب‌ها رسید

سپیده زد، شمس دل‌آرا رسید

 

خبر بده به فطرس ای جبرییل

دوای درد تو، مسیحا رسید

به مناسبت ولادت حضرت عباس (ع)
من از چشمۀ عشق دارم وضو

نفس می‌کشم در هوای شما

دلم روشن است از دعای شما

 

من از چشمۀ عشق دارم وضو

بود قبله‌ام خاک‌پای شما

بعثت سوم او واقعۀ عاشوراست

بانگ تکبیر ز امواج فضا می‌آید

گوش باشید که آوای خدا می‌آید

 

بوی عطر از نفس باد صبا می‌آید

نفس باد صبا روح فزا می‌آید

 

پیک وحی است که در غار حرا می‌آید

به محمد ز خداوند ندا می‌آید

وای از دمی که زینب کبری رسیده بود

طی می‌کنیم سمت ملاقات جاده را

شاید کسی سوار کند این پیاده را

 

وقتش رسیده است که با گریه ریختن

جبران کنید توبۀ از دست داده را

 

تکریم دیگری است همین امتناع‌ها

پس شکر می‌کنیم عطای نداده را

تا انتقام کربلا چیزی نمانده

تازه مسلمانم مسلمانِ محمد

عاشق شدم امشب به قرآنِ محمد

 

معلوم شد سررشتۀ کار دلِ ما

دست ابوذر بود و سلمانِ محمد

شیعه فریاد سیدالشهدا است

دامن کوهسار و غار حراست

بانگ اقرأ بلند از همه جاست

 

دم روح القدس ترانۀ وحی

حکم اقرأ صدا صدای خداست

 

این سروش مبارک جبریل

این ندای نجات انسان‌هاست

اشکم به درد بزم عزای حسین خورد

 

ای دستگیر خلق خدا دست‌هایتان

زیباترین جواب دعا دست‌هایتان

 

گفتم در این مسیر گدایی‌تان کنم

شاید رسد به دست گدا دست‌هایتان

شعر عاشورایی ملک الشعرای بهار
در حق آل پیمبر جور را یکباره کردی

ای فلک آل علی را از وطن آواره کردی

زان سپس در کربلاشان بردی و بیچاره کردی

 

تاختی از وادی ایمن غزالان حرم را

پس اسیر پنجهٔ گرگان آدمخواره کردی

مدیون گریه‌های فراوان زینبم

ایوب دل شکستۀ با آن همه مقام

 شاگرد درس صبر دبستان زینب است

 

 هرگز نگو که چادرش آتش گرفته است!

 این شعله‌های خیمه، گلستان زینب است

شعر عاشورایی وحشی بافقی
این ماتم بزرگ نگنجد در این جهان

روزی است اینکه حادثه کوس بلازده‌ است

کوس بلا به معرکهٔ کربلا زده‌ است

 

روزی است اینکه دست ستم، تیشۀ جفا

بر پای گلبن چمن مصطفا زده‌ است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×