دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
چه خوب اگر بدهد کربلا به من

مرید بال زدم تا مراد گریه کنم

به شوق بام تو تا بامداد گریه کنم

 

و در خیال خودم رفته‌ام امام رضا

نشسته‌ام دم باب الجواد گریه کنم

زبان حال امام حسین (ع)

من حسین سرجدایم

کشتۀ راه خدایم

 

شافع روز جزایم                                               

خامس آل عبایم

باید فقط شما ببری کربلا مرا

روز ولادت تو غزل آفریده شد

مفعول و فاعلات و فعل آفریده شد

 

پلکی زدی و معجزه‌ای را رقم زدی

از برق چشم‌هات زحل آفریده شد

 

ازشهد غنچۀ لب پر خندۀ شما

در چشمۀ بهشت، عسل آفریده شد

 

تو حسین بن علی هستی و اکبر داری

 

باز در عرش خدا ولوله بر پا شده است

دری از عرش به سمت دل ما وا شده است

 

ازدحامی است درِ بیتِ امام هفتم

جن و انس و ملک آنجاست، چه غوغا شده است

راهی خاک کرب و بلایم نمی‌کنی؟

با اینکه پر شده قلم از واژه‌های تو

طبعم نمی‌کشد چه بگویم برای تو

 

لکنت گرفته است زبان قصیده‌ام

ماندم چگونه شعر بریزم به پای تو!

 

جامانده از شتاب تو این پای ناتوان

دستم نمی‌رسد به غبار عبای تو

خوب شد مشهد الرّضا داریم

قطعه قطعه زمین پر از شور است

نغمه‌ها در ردیف ماهور است

 

دل مهدی فاطمه شاد و

آسمان صحن بارش نور است

 

باز روشن شده است چشم فلک

چشم بیمار قلب، شب کور است

از مشهد الرضا به سوی کربلا

 

اول تو را، خدای کریمان ! تو را سپاس

آخر تو را رحیمِ رحیمان تو را سپاس

 

اینک زبان بنده نوازی گشوده‌ای

کَلِّمنی ای خدای کلیمان تو را سپاس

کو کرببلا و نجفم! دیر شد آقا

امشب که خدا با تو نمایان شده آقا

انگار دلم تازه مسلمان شده آقا

 

از یاد برد نام  بهشت ابدی را

هرکس که دلش اهل خراسان شده آقا

دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا

چشم دلم به سمت حرم باز می‌شود

با یک سلام، صبح من آغاز می‌شود

 

پر می‌کشد دلم به هوای طواف تو

وقتی که لحظه، لحظۀ پرواز می‌شود

 

قفل دلم شکسته کنار در حرم

از مرقدت دری به جنان باز می‌شود

بانوی من جواز زیارت به دست توست

وقتی دلم کنار ضریح تو جا گرفت نوری ز فیض کوثر بی انتها گرفت یادم نمی‌رود که ز الطاف مرقدت هر بار قلب مردۀ من هم شفا گرفت شد پای بوس خاک در آستانه‌ات تا از کرامت حرم تو صفا گرفت  

به مناسبت شهادت امام صادق (ع)
امام صادق (ع)

ای دو صد یوسف صدّیق به صدق تو گواه

ای علوم همه با کوه کمالت پر کاه

 

دو جهان زندۀ چشم تو به یک نیم نگاه

تا زمان هست تو از گردش چرخی آگاه

تو چشم و چراغ مجتبایی

ای جان حسن به پیکر ری

ای ظلّ همات بر سر ری

 

در دامن خاک آیۀ نور

در سینۀ پاک گوهر ری

 

ماه فلک شرافت و قدر

خورشید بلند اختر ری

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×