دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کوتاه سروده
تو محرم رازهای مولا بودی

ای آینۀ عصمت زهرا! زینب

در صبر و وفا بدون همتا! زینب

 

تو محرم رازهای مولا بودی

چون فاطمه ای ام ابیها! زینب

کوتاه سروده
آتش گرفته

پُر است اینجا پری آتش گرفته

لباس و مَعجری آتش گرفته

 

شنیدم روضه‌ات را بار اول

خودم از دختری آتش گرفته

کوتاه سروده
هزاران تیر بود و مادر آمد

هزاران تیر برتن تا پرآمد

هزاران تیر بود و مادر آمد

 

مگر کم بود حجم تیر این سو

که غلطیدی و از آن سو در آمد

کوتاه سروده
سرت بر خاک بود

سرت بر خاک بود و درد سر شد

که سرگرمی چندین رهگذر شد

 

سرت برگشت بر نیزه ولیکن

شکاف ابروی تو بازتر شد

کوتاه سروده
الهی بشکند دستان خولی

تو را بست از سرگیسو به نیزه

مگر تابت دهد هر سو به نیزه

 

الهی بشکند دستان خولی

تو را محکم زد از پهلو به نیزه

کوتاه سروده
حرم با تو زمین افتاد عباس

زمین خوردن تنت را هم بِه هَم ریخت

حرامی پیکرت را هم بِه هَم ریخت

 

حرم با تو زمین افتاد عباس

عمود آمد سرت را هم بِه هَم ریخت

کوتاه سروده
خاطرات عاشورا

آیینه‌ات آغازگر شیدایی است

آیین تو مهد رویش زیبایی است

 

هر نقشی از آسمان راز تو حسین

یادآور خاطرات عاشورایی ا­ست

دو بیتی عاشورایی بابا طاهر
دایم در بلا

عاشق آن به که دایم در بلا بی

ایوب آسا به کرمان مبتلا بی

 

حسن آسا به دستش کاسهٔ زهر

حسین آسا به دشت کربلا بی

کوتاه سروده
حیف است...

ز تو حیف است بازویت بیافتد

و زخمی بین ابرویت بیافتد

 

چه می‌شد وقت جان دادن عزیزم

سرم بر روی زانویت بیافتد

کوتاه سروده
اسم اعظم

موجی که به یاری‌ات مصمّم بودند

دستور زبان عشق آدم بودند

 

یاران تو در حکایت کرب و بلا

هفتاد و دو حرف اسم اعظم بودند

کوتاه سروده
فقط یک مشک خونین مانده باقی

نه دل گرمی نه تسکین مانده باقی

که داغی سخت و سنگین مانده باقی

 

ببین از پنج فرزندم برایت

فقط یک مشک خونین مانده باقی

سرمایۀ بیداری

زخمی که به بازوی تو زد کاری بود

پرواز تو سرمایۀ بیداری بود

آن لحظه که مَشکت به زمین می‌افتاد

از هر طرفش اشک علی جاری بود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×