دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
روضۀ سقا

این جمعه هم گذشت، نشد تا ببینمت

دادم به دل امید که فردا ببینمت

 

می‌خوانم از دو دست ابوالفضل تا مگر

یک شب میان روضۀ سقا ببینمت

 

لا یوم کَیَومِکَ أباعبدالله

چشمان تو غرق خون و لب‌ها پر آه آتش به دلت شراره می‌زد ناگاه

هر قطرهٔ خون روی لب تو می‌گفت: لا یوم کَیَومِکَ أباعبدالله

از نجف تا کربلا

از هرچه به غیر تو رها، می‌آییم

با عشق تو در شور و نوا می‌آییم

 

می‌آیی و پشت سرت ان شاالله

از صحن نجف به کربلا می‌آییم

 

یاران رفتند...

اسفند و گلاب و آب و قرآن...رفتند

با پای پیاده زیر باران رفتند

 

جان از تن من رفت و تماشا کردم

من ماندم و اشک و آه، یاران رفتند

 

معراج

آمدم ویران کنم این کاخ‌ها را بر سرش

شام را می‌کوبم، این شام بلا را بر سرش

 

من به زیر پای زینب می‌‌کشانم شام را

مثل این خاک خرابه می‌‌تکانم شام را

 

قربان آن دو چشم که گریان زینب است

عمری گریستی و غمت ناشنیده ماند

در سینه‌ات صدای تو ‌ای نوردیده! ماند

 

هیئت تمام شد، همه رفتند شام قبل

اما هنوز مادر قامت خمیده ماند

 

کبوتر حرم

مگر قرار نشد کربلایی‌ام بکنی؟

ترحمی به غم این جدایی‌ام بکنی؟

 

کبوتر حرمی‌ام، ولی بدون حرم

مگر قرار نشد که هوایی‌ام بکنی؟

 

ما عاشقیم، عاشق آقای کربلا

هر روز صبح زود، به آقا سلام کن

یا گریه‌کن برای غمش، یا سلام کن

گر مثل من به کرب و بلایش نرفته‌ای

هر جا نشسته‌ای ز همانجا سلام کن

 

بین سجده حاجت کرب و بلا را خواستم

باز هم با روضه‌‌هایت گونه‌‌هایم خیس شد

با نوای نینوا نی در نوایم خیس شد

 

شور ذکر تو نمک پاشید، بین حنجرم

چشم‌های هیئتی‌ها با صدایم خیس شد

 

تربتی از کربلای تو برای من بس است

شمع هستم در عزای تو، برای من بس است

اشک می‌ریزم برای تو، برای من بس است

 

من به هر چیزی که دادی و ندادی راضی‌ام

تا ابد هستم گدای تو، برای من بس است

 

گل بی خار

به یا قدوس، به یارب، به زینب

عبادت می‌کند هر لب به زینب

خدا را دیده‌ام امشب به زینب

بدهکار است این مذهب به زینب

 

مادر شهید

جز این دو میوۀ قلبم ثمر نداشته‌ام

ببخش اگر که پسر بیشتر نداشته‌ام

 

برای اینکه شبیه تو بی کفن باشند

برایشان کفن از خانه برنداشته‌ام

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×