دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
زبان حال حضرت رقیه خاتون علیها السلام

صبــا به پیر خــرابات از خــرابۀ شـــام

ببــر زکــودک زار این جگــر گدازْ پیام،

 

که: ای پــدر ز مــن زار هیــچ آگـــاهی؟

که روز من شب تار است و صبح روشن، شام

بر مزار حضرت رقیّه (س)

آن کو در این مزار شریف آرمیده است

امّ البکا رقیّۀ محنت کشیده است

 

این قبر کوچک است از آن طفل خردسال

کز دهر سالخورده بسی رنج دیده است

این حسین کیست...

این چه نواست، وز کجا می‌‌آید؟

کاین نغمه به گوش آشنا می‌‌آید

 

یا رب چه غبار دلنشینی است که باز

بر لوح دل از خاطره‌ها می‌‌آید؟

حرکت کاروان

سبکباران به سوی کربلا بستند محمل‌ها

در آن وادیِ پر خوف و خطر کردند منزل‌ها

جوانان بنی هاشم به پا کردند محمل‌ها

چه محفل کز محبّت تار  و پودش رشتۀ دل‌ها

زدند آسان ولیکن عاقبت افتاد مشکل‌ها

برای عزاداران سیدالشهدا...

حُب الحسین رشتۀ تحصیلی شـــماست

دانشسرای عشق و جنون شهر کربلاست

 

در مبـحـث حسـین شـنـاسـی مـوفـّــقـید

موضـوع بـحث سینه زدن پای روضه‌هاست

زبان حال جناب مسلم در لحظات شهادتشان
کوچه کوچه می‏‌ر‌وم

کوچه کوچه می‌روم  شاید کسی پیدا کنم

ای دریغ از خانه‌ای تا لحظه ای مأوا کنم

 

کوچه گردی من از شهر مدینه باب شد

دست بسته اقتدا بر حضرت مولا کنم

 

گوئیا یک مرد از نامه نویسان نیست نیست

با که یا رب شکوه از این بی وفایی‌ها کنم؟

بند اول از ترکیب بند محتشم کاشانی

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

 

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

داغ حسین (ع)

محرّم آمد و نو کرد درد و داغ حسین

گریست ابر خزان هم به باغ و راغ حسین

 

هزار و سیصد واندى گذشت سال و هنوز

چو لاله بر دل خونین شیعه، داغِ حسین

آتشم زنید...

پروانه‌ام دوباره مرا آتشم زنید

هر لحظه هر نفس همه جا آتشم زنید

 

پای فرات، علقمه فرقی نمی‌کند

دست شماست تا که کجا آتشم زنید

شمع هر محفل

شمع هر محفل ما روی حسین است حسین

قید و بند دل ما موی حسین است حسین

 

ما چو پروانۀ پر سوخته در وادی عشق

باز روی دل ما سوی حسین است حسین

 

شام غریبان

خاک غم بر سر گلزار جهان باد امشب

رفته گلزار نبوّت همه بر باد امشب

 

خرگه چرخ ستم پیشه بسوزد که بسوخت

خرگه معدلت از آتش بیداد امشب

شعر ایرج میرزا دربارۀ شهادت حضرت علی اکبر (ع)

 

رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان

رأفت برند حالت آن داغ دیده را

 

یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا

وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×