دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
این حرم مثل کربلا بشود

از صفای ضریح دم نزنید

حرفی از بیرق و علم نزنید

 

گریه‌های بلند ممنوع است

روضه که هیچ، سینه هم نزنید

 

کربلا رفته‌ها کنار بقیع

حرفی از صحن و از حرم نزنید

 

به مناسبت عید فرارسیدن عید سعید فطر
ولی کرب و بلا مانده هنوز

همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز

شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز

 

دهۀ آخر ماه، اول راه سحر است

بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز

به مناسبت فرارسیدن عید سعید فطر
روزیِ او کرب و بلا شد

شب‌های زیارت ز دل خسته دلان رفت

هم ناله شدن با نفس سینه زنان رفت

گریه ز غم قافلۀ اهل جنان رفت

تا اینکه براتی ز تو گیریم زمان رفت

چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

گر سر ما به قدوم تو دوان خواهد شد

دوش ما راحت از این بار گران خواهد شد

 

به بلندای قدت بر تو سلامی دادم

زین بلندی ادب مسلم عیان خواهد شد

 

از خدا خواسته‌ام ذبح منای تو شوم

زده‌ام فالی و امروز همان خواهد شد

جعفر خدا

مردی غروب کرد وقتی افق شکست

خورشید دیگری جای پدر نشست

 

او یک امام بود هر چند بی قیام

او یک رسول بود، جبریل شاهد است

نجوا با امام عصر

آخرِ ماه شد و ماه نیامد آخر

سی سحر ناله زدیم آه نیامد آخر

 

با کلافی سر بازار نشستیم ولی

حیف شد یوسفم از چاه نیامد آخر

 

جان ما از غم دوریش به لب آمده است

صاحب غیبت جانکاه نیامد آخر

ارث مادر

گوشه‌ای از حرای حجرۀ خویش

نیمه شب‏‌ها، خدا خدا می‌‏کرد

 

طبق رسمی که ارث مادر بود

مردم شهر را دعا می‌کرد

دل گرفته

دل، گرفته یاد ایوان بقیع

دیده‌ای داریم گریان بقیع

 

حیف بر خاکش بتابد آفتاب

سایۀ عرش است بر جان بقیع

بقیع غریب

مى‌گرددم دو دیده پریشان و جان، غریب

در منظرى که نیست به هفت آسمان، غریب

 

یا رب، بقیع، قطعه‌اى از آسمان توست

پیچیده در غبار زمین و زمان، غریب

 

آن گوهرى که بود مَلک خادم درش

خفته ست در کنار حَرَم، بى نشان، غریب

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×