دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کوتاه سروده
می‌شکند

در کوچۀ غم بال و پرش می‌شکند

با فاطمه باشد کمرش می‌شکند

از زینب و عباس بپرسید چرا

هرکس علوی شود سرش می‌شکند؟

ای ابرهای کربلا باران ببارید

افتاده بین بستری آتش گرفته

با آتش غم حیدری آتش گرفته

 

بعد از علی دانست تنها چاه کوفه

راز قدیمی پری آتش گرفته

می‌خواست التماس دعا زینب از حسین

اَمَّن یُّجیبُ دور و برش فایده نداشت

امّیدواری پسرش فایده نداشت

 

با استخوانِ در گلو و خار چشم سوخت

دریا بر آتش جگرش فایده نداشت

وای بر حال دل زینب مظلومۀ من

امشب انگار به دل قالب غم ریخته‌اند

همه آفاق و عوالم چه به هم ریخته‌اند

 

هیچ جایی خبری نیست خبرها اینجاست

خانۀ شیر خدا آمد و رفتِ زهراست

صحبت از کوفه و بازار و اسیری کردی

خانه با رفتنت این بار به هم ریخته است

شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است

 

پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو

سحر و روزه و افطار به هم ریخته است

اصلاً نمی‌آید به تو در بستر افتادن

سخت است پیش پای مردم با سر افتادن

و سخت‌تر از آن به پیش دختر افتادن

 

ما که تو را با لافتایت می‌شناسیمت

اصلاً نمی‌آید به تو در بستر افتادن

زینبش را به اباالفضل سفارش می‌کرد

کیست این مرد که شب کیسۀ خرما می‌برد

روز می‌آمد و از سینه نفس‌ها می‌برد

 

کیست این مرد که تا تیغ به بالا می‌برد

رزم را با مدد از حضرت زهرا می‌برد

 

این خدا نیست ولی مقصدِ هر راه است این

اَشهدُ اَنَّ علیّاً ولیّ الله است این

باور نمی‌کند که علی را زمین زدند

وقتی خبر رسید که مسجد سری شکست

در گوشه‌ای ز خانه قد دختری شکست

 

باور نمی‌کند که علی را زمین زدند

آن حیدری که با نگهش خیبری شکست

شعر جدید سید مجتبی ربیع نتاج به مناسبت ضربت خوردن امام علی (ع)
انگار حرفی هست با ماه و ستاره

امشب تمام بندهای جوشن من

از یا علی و یا علی و یا علی بود

ای کاش در کوفه به جای حلقۀ در

یک حلقه از عمار و سلمان  با علی بود

خونت از شاهرگ کرب و بلا می‌جوشد

شک ندارند که تو پاک و بهارآمیزی

مثل نور از دل هر روزنه، روح‌انگیزی

 

تکیه دادند به تو ماه و زمین و خورشید

دیده بودند که از بوی خدا لبریزی

 

دیده بودند که شب‌ها لب هر کوچۀ دور

نور در کاسۀ بی‌جان زمین می‌ریزی

روضه‌خوان چشم‌های حضرت شد

چشم‌هایش پر از تبسم بود

چشم نه آسمان هفتم بود

 

آسمان نه، شکوه این خلقت

در طلوع نگاه او گم بود

در کوفه یا در کربلا فرقی ندارد

مشت خدا در پیش چشم خلق وا شد کعبه دهان وا کرد و رازی بر ملا شد

نرخ خدا بالا و بالا رفت آنی بازار آمد در کف رکن یمانی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×