دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ثنای حضرت خدیجه (ع)

به زبان‌بریده کجا رسد صفتی به مدح و ثنای او که خداش هرچه طلب کند به کمال داده برای او

ز زبان خاتم مرسلین همه وقت کرده دعای او صلوات آدم و خاتم آمده‌ است جمله صلای او

چه زنی‌ست او که به مدحتش فلک آفریده خدای او

ارث مادر

زل می‌زند با چشم‌های تر به مادر

هی فاطمه در لحظۀ آخر به مادر

 

سرمایه‌اش را داد پای دین خدیجه

پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر

وای از غروب روز عاشورا...

ای همسر با غیرت طاها خدیجه

ای شان تو بالاتر از بالا خدیجه

 

روح بلندت اوج اَوْاَدْنا خدیجه

تو دائم الْاِنفاق هستی یا خدیجه

ای دو چشمت بر حسینت‌ اشکبار

مصطفی ممدوح، مداحش خداست

لیک مداح خدیجه مصطفاست

 

آنکه دامادش علی مرتضاست

دختر او حضرت خیرالنساست

کوتاه سروده
آنجا سخن از بی‌کفنی نیست فقط

از چشم تر فاطمه طاقت رفته

تا کرب و بلا خروش غربت رفته

آنجا سخن از بی‌کفنی نیست فقط

پیراهن خورشید به غارت رفته

 

مادر نداشت زخم تنش را نشان دهد

بانوی صبح هستی و خورشید دیگری

خاتون آب هستی و پاک و مطهری

 

آری به اتنخاب خدا و گواه او

تنها تویی که لایق عشق پیمبری

 

در دامن تو مادر عالم سه ساله شد

شایسته از مقام تو شد شأن مادری

خدیجه روضه بخوان

گذشته از همه و پشت شوهرش مانده

چه مادرانه به پای پیمبرش مانده

 

درست! سورۀ نسل خدیجه کوته بود

ولی ادامۀ آیات کوثرش مانده

 

نه، داستان خدیجه ادامه خواهد داشت

هنوز سوختن خانه و درش مانده

به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
خدیجه‌ای که حسین و حسن نوادۀ اوست

خدیجه زوج رسول است و مادر زهرا

خدیجه گوهر یکتا و درٌ بی‌همتا

 

ندیم ختم رسولان و یار پیغمبر

نبود در همه عالم کسی از او بهتر

به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
هوای رحلت او روضۀ محرم داشت

هنوز چهرۀ مکه غبار ماتم داشت

هنوز داغ ابوطالب آتش غم داشت

 

دل لطیف پیمبر غمین زهرا بود

به سینه درد و غم و غصه‌های عالم داشت

در قتلگه پیش برادر گریه می‌کرد

از درد غربت داشت کوثر گریه می‌کرد

زهرا به روی قبر مادر گریه می‌کرد

 

خاک مزار مادرش را می‌گرفت و

با دست خود می‌ریخت بر سر گریه می‌کرد

 

یاد گذشته یاد آینده برای

این مادر و دختر، پیمبر گریه می‌کرد

به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
مادربزرگِ بی کفن شاه کربلا

مادر سلام بر تو و زهرای اطهرت

بر امتداد نور جمالِ پیمبرت

 

مادر سلام بر تو و بر غربت نبی

بر غربت و غریبیِ ریحانَهُ النَبی

بانو! تو هم گفتی حسین، اشکت روان شد؟

تو می‌روی و تازه غم ها پا بگیرد

بعد از تو تنهاییِ من معنا بگیرد

 

بانو! فقط نام تو اُمّ المؤمنین است

آن زن اگر چه نام زیبا را بگیرد

 

با رفتن تو گوشه‌ای از خانه، تنها

زانوی غم را در بغل، زهرا بگیرد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×