دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
فروغ چشم و چراغ دل چهار امام

    

هماره تا که خدا را بود ز خلق سپاس 

درود بر خلف پاک مرتضی عبّاس

 

فروغ چشم و چراغ دل چهار امام

امید یوسف زهرا، حسین خیر النّاس

کمان آرشی

در هم است ابروش یا تیغ دو دم برداشته

بسکه چشمش وا شده ابروش خم برداشته

 

از عرب چشمان نافذ را به تذهیب مژه

این کمان آرشی را از عجم برداشته

خورشید با قمر

رفت خورشید با قمر برگشت

خنده روی لب پدر برگشت

 

شهر را جور دیگری می‌دید

هر که آن روز از سفر برگشت

دو گل محمّدى

زیبا شده باغ احمدى از گل یاس

 اى ماه نبى! خوش آمدى با گل یاس

 

آمیخته از حسین و عبّاس و على

عطر دو گل محمّدى با گل یاس

 

سه میلاد

از افق تابید ماه مرحمت

 بر همه شد باز باب مغفرت

 

آمده دریای بخشایش به جوش

 تا در این دریا بشویندت، بکوش

 

پروانه شد

این قصه را بشنو ز من

کز بعد زهرا بوالحسن

 

آن خسرو شیرین سخن

با قلب پر درد و محن

آفتاب علقمه

  

فردوس ِدل، همیشه اسیر خیال توست

حتّی نگاه آینه، محو جمال توست

 

تو ساقی کرامت و لطف و اجابتی

این آب نیست، زمزمه‌های زلال توست

مدح و منقبت حضرت ابوالفضل العبّاس (ع)

بس که به دل دارم آرزوی ابوالفضل

مرغ دلم شد اسیر موی ابوالفضل

 

جنّت و رضوان و حور و کوثر و غلمان

هست همه آیتی ز خوی ابوالفضل

 

کنار آب روان آبرو به آب نداد

  

شب ولادت خود داده بود دل از دست

نگاه کرد به چشم حسین و شد سر مست

 

قسم به نرگس چشمش همین که چشم گشود

چو تیر عشق حسینش درون سینه نشست

کتاب عشق حسین

  

سلام باد به چشم و به دست و بازویش

درود باد به ماه جمال دلجویش

 

ز معجز نبوی ارث می‌برد چشمش

به ذوالفقار علی رفته تیغ ابرویش

 

روا بود که به زهرا پسر بخوانندش

  

سزد ز مهر فلک خوبتر بخوانندش

قمر، نه رشک هزاران قمر بخوانندش

 

قسم به خون شهیدان حق روا باشد

که سیّدالشّهدای دگر بخوانندش

چراغ هاشمیان

   

درود صبر و سلام رضا به همّت او

دل فرات بود مشتعل ز غیرت او

 

به شیرخوارگی او را شناخت شیر خدا

که بوسه زد به جبین و به دست و صورت او

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×