دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
با چای روضه بود که دل‌ها جلا گرفت

وقتی دلی شکست، یقیناً بها گرفت

در سرسرای عرش معلا سرا گرفت

 

قربان عاشقی که دلش بیقرار شد

بعد از نماز شب، ز خدا کربلا گرفت

 

بوی محرم

دل من یاد محرم، به خدا حیران ست

یازده ماه وجودم همه سرگردان ست

 

دیر نیست آن شب پر شور که ما می‌گوییم

«عصر فردا بدنش زیر سم اسبان ست»

 

جان فدای عطش کام اباعبدالله

مستی از جام تو سر منزل هوشیاری ماست

بیدل از عشق شدن شیوۀ دلداری ماست

 

مبتلای تب عشقیم و تجلی داریم

درد بیچارۀ این، لذت بیماری ماست

 

تشریف پادشاهی

زینب که سینۀ او، خود مدفن حسین است

روحش چنان لطیف است، گویا تن حسین است

 

یارب چه نشئه گل کرد؟ ظلم است و استغاثه!

دست سنان و اخنس، بر دامن حسین است

 

قوس صعود

تشریف تو بر حدوث کاری است جلی

آنسان که به کائنات تشریف علی

 

از قوس صعود غبغبت دانستم

کرده است نزول، حق به طفلی بغلی

 

بعد تو، من شعله شدم، سوختم

گرچه در آغوش کشیدم تو را

گریه چنان شد که ندیدم تو را

 

اکبر و اصغر همگی کوثرند

لیک من تشنه گزیدم تو را

 

چشم تو و مشک خالی عباس

به پای روضه نشستیم و اشک ناب شدیم

قنوت گریه گرفتیم و مستجاب شدیم

 

و ما که در پی خورشید نیزه‌ات بودیم

شبانه نور گرفتیم و آفتاب شدیم

 

ذکر لبان ما صف محشر بُود: حسین

شکر خدا که نور ولایت به ما رسید

الطاف خاندان کرامت به ما رسید

 

وقتی برای خون خدا نوحه‌خوان شدیم

بالاترین مقام عبادت به ما رسید

 

کلاغ سیاه

به روی سیم‌های برق است و

در نگاهش عجیب غم دارد

خوب پیداست این کلاغ سیاه

چقدر حسرت حرم دارد

 

روح غنچه

به گاهواره‌ات ای هرم التهاب بخواب

تو خانه‌زاد غمی، لحظه‌ای بخواب بخواب

 

تو را چو چشمۀ باران به دشت خواهم برد

بخواب در برم ای روح سبز آب، بخواب

 

لطف حسین

دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم

غرق محبتیم، به دنبال وصلتیم

 

هجران کشیده ایم، گناهی نکرده‌ایم

از دوری نگار پر از درد غربتیم

 

بند دوم از ترجیع بند عاشورایی استاد شکوهی

به جز تو از همۀ کوفه با تو کیست؟ حسین!

دگر امید تو در زندگی به چیست؟ حسین!

 

کدام عاطفه مصباح راه سرخت گشت؟

که در سفینۀ عزمت درنگ نیست، حسین!

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×