دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
منصب پروانگی‌

پیش چشم سرخ گونت، صبح و شامی نیست، نیست

بر لبت جز واحسینایت، کلامی نیست، نیست

 

می‌رسی بر روضه،‌ اما ما نمی‌فهمیم حیف

ای دریغا که نصیب ما سلامی نیست، نیست

 

درماندگی عشق

در خواب مگر بینم بیدار شدن را

دل خواه نظر بودن دلدار شدن را

 

باید به دل گور برم حسرت فیض

اذن نفسی لایق دیدار شدن را

 

بوی گل یاس

خود را مقیم وادی احساس می‌کنم

دل را خمار بوی گل یاس می‌کنم

 

تا نام پاک ساقی لب تشنه می‌برم

بوی تو را به میکده احساس می‌کنم

یگانه صاحب پرچم

نوای سینه به هر دم فقط اباالفضل است

یگانه صاحب پرچم فقط اباالفضل است

 

رعیت‌اند همه خلق و پادشاه است او

بدان که مالک ما هم فقط اباالفضل است

بی تکیه‌گاه

پاره به پاره روی زمین قرص ماه ریخت

تا علقمه رسید ولی بین راه ریخت

 

پا می‌شود، دوباره زمین می‌خورد حسین

دست خودش نبود که بی تکیه‌گاه ریخت

‌مه محترم عشق

می‌زنم دم ز علمدار رشید حرم عشق

شه با کرم عشق

‌مه محترم عشق

صفای قدم عشق

حضرت مشکل‌گشا

همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است

چرا که حضرت مشکل‌گشا، اباالفضل است

 

دو دست داده به راه خدا و پس چه عجب

اگر که معنی دست خدا، اباالفضل است

خدا به ماه رسانده است دست دریا را

چنان که وقت عطش جرعه‌ای گوارا را

طلب کنید فقط ساقی العطاشا را

 

هنوز جای علامت به شانۀ پدر است

سپرده زیر علم دست صاحبش ما را

نقطۀ پرگار

دستی از معجزه سرشار تویی یا عباس

قمر حیدر کرار تویی یا عباس

 

به همان نهر که طوف تو نموده است قسم

کعبۀ گنبد دوار تویی یا عباس

دست تو سویی، مشک سویی

افتادی و هرکس که در دور و برت بود

با نیزه یا شمشیر بالای سرت بود

 

دست تو سویی مشک سویی دشمنت باز

راضی نشد، در فکر دست دیگرت بود

قامت معیار

آنجا که حرف قامت بالابلندهاست

گر بگذری قیامت بالابلندهاست

 

جایی که قامتت شده معیار، وصف سرو

در نوع خود ملامت بالابلندهاست

 

تو جعفر طیار دشت کربلایی

تو کیستی؟ لب تشنۀ جام بلایی

فرماندۀ کل قوای کربلایی

 

سقایی و سردار مقطوع الیدینی

باب العطا باب الکرم باب الحسینی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×