دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تیر سه پر شکست پرت را

زخم سکوت و خندۀ اصغر ز یک طرف

خندیدن و هیاهوی لشگر ز یک طرف

 

تحت فشار بودم و چاره نداشتم

جانم گرفت گریۀ مادر ز یک طرف

تیر آه

تیر آه از نهاد پدر در بیاورد

وقتی سر از گلوی پسر در بیاورد

 

بی شک برای بردن زیر گلوی تو

حق دارد اینکه تیر سه پر در بیاورد

چیدن مهتاب

پر قنداقه را در خون کشیدند

ز دستان سحر، مهتاب چیدند

 

دل  آهن  به حال آن گلو سوخت

که با تیر سه شعبه، سر بریدند

شبنم

به روی برگ گل، شبنم نشسته

به سوگ تشنه‌ای، زمزم نشسته

 

به روی حنجر ششماهه با تیر

سه تا بوسه کنار هم نشسته

شهادت حضرت علی اصغر (ع) روی دست پدر بزرگوار

 

باز می‌خواهم به مستی سر کنم

روی طبع خویش را زیور کنم

 

طفل طبعم چون گران جانی کند

دیده بهرش مهد جنبانی کند

 

دردانه

دردانه‌ترین پسر علی اصغر بود آرام دل پدر علی اصغر بود

مردانه به جانبازی بابا می‌رفت تیر‌ آمد و چون سپر علی اصغر بود

 

جواب بابا

 

آن جمله چو بر زبان مولا جوشید

از نای زمانه  نعرۀ  لا جوشید

 

تنها ز گلوی اصغر شش ماهه

خون بود که در جواب بابا جوشید

 

لبیک

 

آن دم که به سوی رزمگه باره کشید

آن نعرۀ عاشقی دگر باره کشید

 

لبیک گلوی کودک شش ماهه

خون بود که تا ستاره فواره کشید

 

مسمط تضمینی از غزل فصیح الزمان شیرازی برای مصیبت حضرت رقیه (س)

ز سرت نمانده جسمی به سرم نمانده مویی که گرفته بود مویم به کف خودش عدویى

دل زخم خورده ام را ننهد کسی رفویى «همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

گلستان

گوش تا گوش تو ای غنچه گلستان شده است آب آب لب تو بانی باران شده است

 

خون حلق تو نرفته نفست بند آمد که به یک چشم زدن جسم تو بی جان شده است

کم شتاب باشی خوب است

یک مرتبه کم شتاب باشى خوب است

با قاعده، با حساب باشى خوب است

 

فکر دل فاطمه نبودى اما

فکر جگر رباب باشى خوب است

بی خبر

اى تیغ همیشه بى خبر می‌آیی

یک روز به شکل میخ در می‌آیی

 

امروز تو شمشیرى و فردا قطعا

درقالب یک تیر سه پر می‌آیی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×