دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نام تو علی است

بر دور تو ماه تاب باید بخورد

بر صورت تو نقاب باید بخورد

 

هفتاد و دو صفحه عشق امضاش تویی

انگشت تو بر کتاب باید بخورد

بال فطرس شده گهوارۀ او

چشم یعقوب مسیل نیل است

کودکی در بغل راحیل است

می‌توان خواند ز پیشانی طفل

چون مسیحا نفس انجیل است

می‌خواستم چو لاله کنم هدیه‌ات به دوست

وقتی که تیر کین به گلوی تو جا گرفت خون تو را به عرش فشاندم، خدا گرفت

گردیـد دفـن، پیکر پاکت بـه دست من پیش از همه تو را بـه بغل کربلا گرفت

این شیرخواره دسته گل آخـر من است

این طفل شیرخواره همه لشکر من است در بیـن سی هـزار سپه، یـاور من است

یـک بـاغ لاله هـدیه به محبوب کرده‌ام این شیرخواره دسته گل آخـر من است

تو یگانه همسفر منی

مــه آسمان ‌امیــد مـن، گـل نـوشکفتۀ پرپرم مگذار دیده به روی هم، که تویی تمامی لشکرم

تو مرا ذبیح و من آمدم، که به سوی قتلگهت برم که به پیش تیر بگیرمت، که به دست خود کنمت فدا

 

شهادت را به خونت زنده کردی

شـرف را تـا ابـد پاینده کردی شهادت را به خونت زنده کردی

تسلـی تـا دهـی قلب پدر را به پیش تیر قاتل خنده کردی

من نمی‌دانم چه گویم در جواب مادرت

دیده بگشا تا شود تنهایی من باورت نیمه جان هستی و من چون جان گرفتم در برت همچو گیسویت مرا این سو و آن سو می‌کشی می‌کشی آخر مرا با خنده‌‌های آخرت

 

غنچۀ شش ماهه‌

غنچۀ شش ماهه‌ای که بار ندارد چیدنش آنقدر افتخار ندارد زود خزان شد گلی که در همه عمرش تجربۀ دیدن بهار ندارد

 

تیر سه شعبه نشست بر جگرم

شکست حرمت نایت، شکست قلب حرم به زیر بار مصیبت شکسته شد کمرم کبوترم که شکستند بی هوا پر من گرفت تیر سه پر مابقی بال و پرم

 

عروس فاطمه را پیر کرد آب فرات

سپاه را چقدر سیر کرد آب فرات چه زود این همه تغییر کرد آب فرات چه کرد با جگر تشنه‌ها؟ نمی‌دانم رباب را که زمین گیر کرد آب فرات

 

زینت دامن رباب ست او

غصه‌ها را که می‌برم از یاد می‌شود خانۀ دلم آباد

واژه در واژه می‌زنم فریاد شب میلاد او مبارک باد

به یاد محسن زهرا سه شعبه‌ات زده‌اند

غم تو سینه به سینه به این هزاره رسید

به گوشه گوشۀ عالم به هر کناره رسید

 

پدر که خون تو را رو به آسمان پاشید

غمت به ماه و به خورشید و هر ستاره رسید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×