دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ترانۀ عاشورایی عبدالجبار کاکایی
جایی که شمر تعزیه اشکاشو پنهون می‌کنه

به عقل وامونده بگو یه روز تو رو رها کنه

دست از سر تو برداره راهی کربلا کنه

 

 چارۀ عاشقی چیه وقتی لب تشنه می‌خواد

عقلو نمی‌شه ببری وقتی که همرات نمی‌یاد

اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است

اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است 

هر که را می‌نگرم غمزده و محزون است

زینب از شام بلا آمده یا آنکه رباب

 کز غم اصغر بی‌شیر، دلش پرخون است  

قدت شبیه قامت سقا شده، ببین!

چشمی که بسته‌ای به رخم وا نمی‌شود  یعنی عمو برای تو بابا نمی‌شود  ای مهربان خیمه، حرم را نگاه کن  عمه حریف گریۀ زن‌ها نمی‌شود   

احلی من العسل

شبیه بارش فریادها با ذکر «یا رب»ها

عطش می‌ریخت بر روی زمین از خشکی لب‌ها

 

زمین می‌سوخت در تب، عاشقان در تاب بی تابی

تماشایی است طرز سوختن در تابها، تبها

 

 

گلستان پرپر

اگرچه گلستان تو پرپر است جهان از نگاه تو زیباتر است جهان از نگاه تو صبحی زلال که پاشیده از حنجر اصغر است  

مرگ در کامم عموجان از عسل شیرین‌تر است

این پسر در عرصۀ ایثار بر یاران سر است آنکه سرداران عالم را امام و سرور است

 

قاسم لب تشنه آن سرباز کوچک آن شهید قبله حاجات عشاق شکسته ساغر است

چو آب رفته‌ای و چون شراب برگشتی

گُلی که رفته‌ای، امّا گلاب برگشتی

چو آب رفته‌ای و چون شراب برگشتی

 

ستارۀِ حرمم بوده‌ای تو تا دیشب

قَدَت کشیده شد و ماهتاب برگشتی

باید برای خود جگری دست و پا کنم

طفلی اگر بزرگ شود با کریم‌ها

یک روز می‌شود خودش از کریم‌ها

 

عبدلله حسین شدم از قدیم‌ها

دل می‌دهند دست عموها یتیم‌ها

 

طفل حسن شدم بغلت جا کنی مرا

تو هم عمو شدی گره‌ای وا کنی مرا

 

 

ظهر روز دهم

شور محشر بود

نوبت یک یار دیگر بود

باز میدان از خودش پرسید:

«نوبت جولان اسب کیست؟»

دشت، ساکت بود

از میان آسمان خیمه‌های دوست

ناگهان رعد گران برخاست

این صدای اوست!

به پیشگاه حضرت قاسم بن الحسن (ع)

زیباتر از همیشه در این کربلا شدی

دیدی دلم گرفته مرا مجتبی شدی

 

لک زد دلم برای عمو گفتنت، بگو

لک زد دلم! چرا؟! چه شده؟ بی­ صدا شدی

وارث کمال پدر

در رگ رگش نشانۀ خوی کریم بود

او وارث کمال پدر از قدیم بود

 

دست عمو به گیسوی او چون نسیم بود

این کودک شهید که گفته یتیم بود؟

چند نفر به یک نفر؟

لشگریان خیره سر، چند نفر به یک نفر؟

فاطمه گشته خون جگر، چند نفر به یک نفر؟

 

خواهر دل شکسته‌اش، همره دختران او

زند به سینه و به سر، چند نفر به یک نفر؟

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×