دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
با کاروان نیزه (بند چهارم)

بعد از شما به سایۀ ما تیر می‌‌زدند

زخم زبان به بغض گلوگیر می‌‌زدند

 

پیشانی تمامی‌‌شان داغ سجده داشت

آنان که خیمه گاه مرا تیر می‌‌زدند

زینت سجادۀ عشق

بعد از آن واقعۀ سرخ، بلا سهم، تو شد  

پیکر سوختۀ کرب و بلا، سهم تو شد

بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست  

ناگهان، داغ دل آینه‌ها، سهم تو شد

ای مهربان مادر من!

از من اگر پرسی از چیست؟ باشد سیه معجر من  

بشنو دهد پاسخ تو، موی سپید سر من

صد شعله دارم به سینه، باشم خجل از مدینه  

ز آنان که بردم یکی نیست، از اکبر و اصغر من

 

هر شب ستاره...

ای یار دلنواز من، ای روح پیکرم  

بر خیز ای برادر با جان برابرم

یک اربعین گذشت ز هجرانت، ای حسین  

یک لحظه بی تو ماندن من نیست باورم

قافلۀ داغدیده

آید به سوی دشت غم انگیز کربلا  

از راه دور قافلۀ داغدیده‌ای

آیند کودکان و، زنانی بزرگوار  

با رنج بیکرانه و رنگ پریده‌ای

باور نمی‌کنم...

باور نمی‌کنم که رسیدم کنار تو  

باور نمی‌کنم، من و خاک دیار تو؟

یک اربعین، اسیر بلایم، بلای عشق  

یک اربعین دچار فراقم، دچار تو

قافله‌سالار اسیران

ای که اخلاص، در آمیخته با‌ایمانت  

صبر و‌ایثار، در آویخته از دامانت

روح روحانی تو از دم روح القدسی است

نفس رحمانی تو، از نفس رحمانت

ام‌المصائب

در برزخ کبود هجوم شراره‌ها  

در پایکوب اسب بر آن پاره پاره‌ها

خورشید صبر، از افق خیمه می‌دود  

تا کهکشان سرخ عروج ستاره‌ها

 

مادر اشک

آن قدر عاشقیم که املا نمی‌شود

مستیِ ما که در قلمی جا نمی‌شود

 

زلف مرا به پنجره های ضریح عشق

طوری گره زدند، دگر وا نمی‌شود

ای مریم حماسه و...

ای بانوی نمونۀ اسلام، السلام

ای زینب! ای ولایت تو تام، السلام

 

ای نام تو تولد یک گفتمان ناب ‌

ای بهترین مبلغ اسلام السلام

 

بانوی سپیدارها

نبض تمام حادثه‌ها، در رگان توست  

پرواز، فرصت کمی‌از آسمان توست

دامان پر حماسه‌ترین سوگوارها  

در پهن دشت فلسفۀ امتحان توست

 

خطبۀ زینبیه

اینک زمان، زمان غزلخوانی من است  

بینی ست‌ این دو خط، که به پیشانی من است

های ‌ای یزید بشنو و ابرو گره نزن ‌

این مهمانی تو، نه... مهمانی من است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×