دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بر باد مده زلف که زینب جگرش سوخت

خورشید دلم از افق نیزه برآمد

خورشید مگو روی نی از من جگر آمد

 

روراست بگو، دوش تو مهمان که بودی

تا صبح، دلم شور زد و اشک تر آمد

مستی تمامی ندارد...

 مستی تمامی ندارد، حتی اگر تاک افتاد

حتی اگرساقی مست، خود نیزعطشناک افتاد

 

آزاده حُرّی که یک عمر زندانی تیرگی بود

بال وپرش را تکان داد، آزاد شد پاک افتاد

کوتاه سروده
کمی آهسته روید

رفتید و هنوز کربلا کرب و بلاست

رفتید همه، حسین دیگر تنهاست

 

ای خیل شهیدان کمی آهسته روید

یک کودک شش ماهه به دنبال شماست

مست تو هستم شراب اگر بگذارد

محو توأم اشک ناب اگر بگذارد

مست تو هستم شراب اگر بگذارد

 

کوفه بدک نیست از برای مناجات

آن نگه نیمه خواب اگر بگذارد

کوتاه سروده
زینب روضه‌خوان است

چه بارانی دو چشم آسمان است

چه طوفانی دل این کاروان است

 

کنار قبر سالار شهیدان

همه جمعند و زینب روضه ‌خوان است

گفتگوی امام حسین (ع) و حضرت علی اصغر (ع)
مدار ششماهه

مشک‌ها طبل‌های تو خالی

چشم‌ها موج موج بی خوابی

هی زبان دور لب نچرخان، من

خوب می‌دانم از چه بی تابی

 

 

عرق شرم روی پیشانی است

طفل در پیچ و تاب افتاده

هاجر خیمه‌های آل الله

پی رد سراب افتاده

 

این پیاده‌روی برترین عزاداری است

دوباره شهر پر از شور و شوق و شیدایی است

دوباره حال همه عاشقان تماشایی است

 

که فصل پر زدن از انزوای تنهایی است

سفر حکایت یک اتفاق رویایی است

 

ببند بار سفر را که یار نزدیک است

طلوع صبح شب انتظار نزدیک است

کشتۀ شمشیر تو آب از محرّم می‌خورد

گریه چون بالا بگیرد چهره بر هم می‌خورد

غصه‌ی دل را دهان با دیده توأم می‌خورد

 

توبه‌کاران غالباً مرد شهامت می‌شوند

تیغ ابروی تو تنها خون آدم می‌خورد

مسلم برای زینب تو گریه می‌کند

بالا گرفت بر من دلخون چو کارها

صیّاد من شدند تمام شکارها

 

بی‌مایگان به دایه انیسند تا به تیغ

زنگار بسته آینۀ کارزارها

این وعده را رسول خدا در حرا گرفت

بین بقیع دخترتان تا عزا گرفت

خاک بقیع بوی خود نینوا گرفت

 

منظومه‌های درد تو را می‌کنم مرور

سرگیجه از طواف غمت ماسوا گرفت

کوتاه سروده
لبان خشکیده

ای آب تو را هر آن که  بر ما بسته است

چون خار کمر به قتل گل‌ها بسته است

خشکیده لبان کوچک غنچۀ من

   ماندن و نماندنش به تو وابسته است

نشنیده‌اند لهجۀ قرآنی تو را

دنیا شنیده آه نیستانی تو را

بر نیزه دیده آینه‌گردانی تو را

 

موج نسیم غم زده حس کرد مو به مو

بر اوج نیزه عمق پریشانی تو را

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×