دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
جان عزرائیل، در دست علمدار علی است

 

صد گره بر هر گره در کار اگر داری کم است

یا که صدها حاجت دشوار اگر داری کم است

یا که قد آسمان آوار اگر داری کم است

یا که در قلبت غمی بسیار اگر داری کم است

 

ببینید لبخند ارباب ما را

 

ببینید گیسوی پر تاب ما را

ببینید جوش می ناب ما را

ببینید ماه جهانتاب ما را

ببینید لبخند ارباب ما ر

 

ما کنار پر سجادۀ تو شیعه شدیم

 

سوی مجنون برسانید که لیلایی هست

ما شنیدیم در این شهر که آقایی هست

دور این خانه شلوغ است اگر جایی هست

دردمندیم و دلی خوش که مداوایی هست

 

عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق

 

دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق

درس‌ها یاد گرفتیم از این منبر عشق

کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق

عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق

 

روز برادر

اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است

دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است

 

ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان

نمی‌افتد یقین تا تکیه‌گاه آن اباالفضل است

 

سیاه‌تر شده ماه محرم از چشمش

نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش

على ست،  سرزده یک آفتاب از دستش

 

براى ثبت نگین عقیق عباسى

على ست ساخته امشب رکاب از دستش

 

عشق گاهی نوازش قو‌‌هاست

عشق گاهی میان شب بو‌‌هاست

گاه در سینۀ پرستو‌‌هاست

 

عشق گاهی کنار برکۀ آب

عشق گاهی نوازش قو‌‌هاست

 

مور و سلیمان

وقتی گناه شهر مرا از تو دور کرد

باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد

 

صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم

از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد

 

میان روضه‌هایت چشم گریان دوست داری

شنیدم سینه‌زن‌ها را پریشان دوست داری

میان روضه‌هایت چشم گریان دوست داری

 

همین اشک و همین دستی که می‌کوبم به سینه 

همین یعنی تو نوکر را کماکان دوست داری

 

اصلاً به غیر از کربلا چیزی نمی‌خواهم

گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است

گاهی دچار غصۀ هجران شدن خوب است

اصلاً در اینجا بی‌سر و سامان شدن خوب است

وقتی وصالی نیست، پس گریان شدن خوب است

 

باید براى کرببلا، از نجف گذشت

باید نشست و از برکاتى چنین نوشت

تا روز حشر از حسناتى چنین نوشت

از کشتى وسیع نجاتى چنین نوشت

از شور بهتر از عرفاتى چنین نوشت

 

چقدر با سر زانو به کربلا رفتند

بدون چون و بدون چرا نمی‌ماندند

شبیه رود، شبیه صبا، نمی‌ماندند

 

چه کربلاست که عالم به‌هوش می‌آید

پس از شنیدن چاووش‌ها نمی‌ماندند

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×