دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
روح زخمی

همین که روح زخمی‌ات، سبک شد از لباس‌ها

زدند روی دستشان، مکاشفه شناس‌ها

 

چه سایه‌های مبهمی نشسته زیر پلک تو

چه کرده با ظرافتت، غرور ناسپاس‌ها

 

معراج

ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت

کربلا از من عموی مهربانم را گرفت

 

وقت دلتنگی همیشه او کنارم می‌نشست

بی‌وفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت

صحنه را عباس اگر می‌دید، بی‌شک مُرده بود

از تماس تازیانه هر تنی آزرده بود

صحنه را عباس اگر می‌دید بی‌شک مُرده بود

 

تا غروب روز عاشورا خدا خود شاهد است

عمۀ سادات را کوچک کسی نشمرده بود

بانوی یگانه (برای میلاد سرور زنان عالم)

شأن است و نشانه است بانوی کرم

الـحـق کـه یگـانـه اسـت بـانوی کـرم

 

گوینـد شفـاعتـش به هرکس برسد

دنـبــال بـهـانـه اسـت بـانــوی کـــرم

عاشورا؛ خدا رحم کند

لحظۀ وصل رسیده ست خدا رحم کند

نفس روضه بریده ست خدا رحم کند

 

تویی آن شاپرکِ ناز که بین راهت

دشمنت تار تنیده ست، خدا رحم کند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×