دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خرابه بالشش خشته

تو وقتی اومدی گفتم

که تقصیر دل من بود

تو که دیدی بابات خوابه

چه وقت گریه کردن بود؟

 

آتشفشان پنهان

شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان

 نمی‌‌یابم تو را‌ ای در جهان مانند جان پنهان

 

فرشته مست دنبال صدایش راه می‌افتد

کسی که می‌برد نام تو را زیر زبان پنهان

 

یک دشت کفن

ناز پوشیده شدن می‌خواهی

کمی از چادر من می‌خواهی

 

این‌چنین که تو ز هم پاشیدی

قدر یک دشت، کفن می‌خواهی

آسمان هفتم

هفتاد و دو لحظه زندگی کرد زمین

تا پیله درید و پر در آورد زمین

 

یک جاده به آسمان هفتم بزنید

تنگ است برای این همه مرد، زمین

در سفر

در داغ تو کوه از کمر می‌شکند

دیگر نه عجب اگر که سر می‌شکند

 

تو از دل من چه انتظاری داری؟

وقتی که نماز در سفر می‌شکند!             

مولای ابرها

چند آسمان ورای تمنای ابرها

فریاد می‌زنند که مولای ابرها

 

بی‌تو قرار نیست ببارند غیر خون

این سرنوشت حتمی فردای ابرها

اربعین، وقت ظهر، کرببلا

گریه کردن برای امشب یا

گریه کردن برای فرداها

 

هر چه دیدیم گریه بود و گذشت

مثل یک خواب ظهر عاشورا

شرمنده‌ام برای تنت زیر آفتاب

ای کاش غیر غصه تو غم نداشتیم

ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم

 

این داغ سینه سوز تو می‌کشتمان اگر

قلبی به قدر وسعت عالم نداشتیم

 

به مناسبت ولادت امام حسین (ع)
تو میلادت شروع جنبش خونین آزادی است

 تو را آن گونه می‌نامند مولای تلاطم‌ها

و نامت غرش آبی آوای تلاطم‌ها

 

تو را این گونه می‌فهمند مجذوبان که اربابی

و نامت مونس هموارۀ شب‌های بی خوابی

چشم‌های تو جنات تحت الانهار

 

اگر به چشم تو لفظ غزال برگردد

به جسم مردۀ شعرم خیال برگردد

 

بدون تو من ازین ماه برنمی‌گردم

اشاره کن به دو ابرو هلال برگردد

 

آنچه نکرده ست کسی

بغض مرا بار شتر می‌کنید

کولۀ عشق است که پر می‌کنید

  می‌روی آن گونه که طوفان کنی

آنچه نکرده‌ ست کسی آن کنی  

پدر قنوت گرفته تو را برای خدا

بگو که یک شبه مردی شدی برای خودت

و ایستادی امروز روی پای خودت

 

نشان بده به همه چه قیامتی هستی

و باز در پی اثبات ادعای خودت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×