دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
لشگر شب

همون‌هایی که خون کردن دل ناشاد مولا رو

لب تشنه جدا کردن سر داماد مولا رو

 

بازم این کوفیا حقّ و به حق، نشناختن و رفتن

تن مهمون رو از رو بام، زمین انداختن و رفتن

 

مست بی دست

آغاز کردم شعر خود را با اباالفضل اذن ورودم در غزل شد یا اباالفضل

 

هر مشکلی از دید من سهل است تا هست مشکل گشای مردم دنیا اباالفضل

عشق در هر قدم نوشت حسین

روی صحفه، قلم نوشت حسین پشت هم پشت هم نوشت حسین

 

تا که از کنج خانه راه افتاد اشک چشم ترم نوشت حسین

زبان لال

هرکس که حسّ و حال مرا درک می‌‌کند این سوز بی زوال مرا درک می‌‌کند

کعبه که قرن‌هاست سیه پوش این عزاست رنگ سیاه شال مرا درک می‌‌کند

مسلک عشق

همین که بوی تو را با خودش بیارد باد به خاک پات می‌افتیم، هرچه بادا باد

 

هزار مرتبه ممنون چشم مست توأیم از اینکه قرعۀ مستی به نام ما افتاد

 

به دام حلقۀ مویت چنان اسیر شدیم که هیچ وقت نخواهیم شد از آن آزاد

 

لا تَدْعُونّی‌ات زده آتش به قلب‌ها

یک گوشۀ بقیع کنار چهار قبر مشغول گریه زاری و سرگرم مرثیه لا تَدْعُونّی‌ات زده آتش به قلب‌ها ای بهترین ادامۀ زهرای مرضیه

 

صلّی اللّه علیک یا سکینه بنت الحسین

          

چگونه پلک ترت میل خواب داشته باشد؟ اگر برادر تو درد آب داشته باشد

 

تو خواهری و برای گلوی نازک اصغر طبیعی است دلت اضطراب داشته باشد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×