دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شد آب و نان هر شب من گریه بر حسین

از لحظه‌های رو به زوالی که داشتم هرچند سوخته، پروبالی که داشتم

 

با اینکه ناامید ز بخشش شدم ولی تغییر کرد فرض محالی که داشتم

 

عطر سیب

خیزران و بوسه بر دندان و لب‌ها خوب نیست ما عزاداریم، این بزم و طرب‌ها خوب نیست

در مذاق من که عطر سیب را حس کرده‌ام بوی تند و تیز این ماءالعنب‌ها خوب نیست

۴

ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا تار و پودم شد به وضع نامرتب آشنا

 

رانده از شهر و بیابانم در این وادی، که شد پای با خار و جگر با نیش عقرب آشنا

هم بازی

          

زخم‌هایم شده این لحظه مداوا مثلاً چشم کم سوی من امشب شده بینا مثلاً

 

آمدی تا که تو هم بازی دختر بشوی؟ باشد ای رأس حنا بسته! تو بابا مثلا

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×