دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
صدا زد خواهرم ‌این گریه را خرج حسینت کن

تصور کن که ‌این آقا برای خود حرم دارد

کریم آل طاها چند تا باب الکرم دارد

 

تصور کن که مثل شهر مشهد باغ رضوانی

و یا مانند شهر قم خیابان ارم دارد

 

از کربلا با قلب مضطر حرف دارم

عمامه بر می‌دارم از سر ، حرف دارم

هر جا بیاید نام مادر حرف دارم

 

هر چه می‌آید بر سر ما از سقیفه ست

از غربت بسیار حیدر حرف دارم

 

از سیلی و دیوار و میخ در بماند

این بار از یک داغ دیگر حرف دارم

من کربلای اربعین را دوست دارم

هر خیمه، هر حصن حصین را دوست دارم

مرثیه خوانی وزین را دوست دارم

سینه زنان نکته بین را دوست دارم

اشک بصیرت آفرین را دوست دارم

 

وﻟﻮﻟﻪ در ﻋﺮش

ﻋﻠﯽ از ﭘﺎ اﻓﺘﺎد

ﺧﺒﺮ زﺧﻢ ﺳﺮش ورد زﺑﺎن‌ها اﻓﺘﺎد

آﺳﻤﺎن‌ها ﻟﺮزﯾﺪ

ﻧﺎﮔﻬﺎن وﻟﻮﻟﻪ در ﻋﺮش ﻣﻌﻠﯽ اﻓﺘﺎد

آقای عالمی و اباالمهدیِ منی

شور میان هر غزل شاعرانه، تو زیباترین تغزل در هر ترانه، تو

 

هستی بدون مهر و محبت که مرده است

عشق بدون چون و چرای زمانه، تو

 

اغراق نیست، از همه عالم سرآمدی

یکتا شبیه ذات احد جاودانه تو

می گرفت...

یا سواره می‌رسید بال و پرم را می‌گرفت

یا پیاده می‌رسید دور و برم را می‌گرفت

 

سوزش موی سرم بابا طبیعی گشته است

می‌رسید از پشت سر موی سرم را می‌گرفت

هفتم محرم؛ صدای گریه

صدای گریه‌اش بند آمده، فکری به حالش کن

اگر دادی به بابایش دهند، دیگر حلالش کن

 

اگر خود و زره با خود برای او نیاوردی

برو فکری برای پوششی روی جمالش کن

ششم محرم؛ وای بر من

نیزه خوردی و تمامی تنت پاره شده

صبرکن، تا برسم من، بدنت پاره شده

 

خاطرت هست کفنت کردم و رفتی میدان؟

تو چه کردی پسر من کفنت پاره شده؟

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×