دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
روسیاه عاشق

ای شاه، این غلام که همرنگ موی توست

عمری دراز شد که هوادار روی توست

 

رسواتر از سراب شوم، گر برانی‌ام

زیرا که آبروی من، از آبروی توست

به ناز خفته

 

هنوز تشنه‌لبی؟ لاله‌ی شکفته‌ی من!

تو نور چشم منی، ای مه دو هفته‌ی من!

 

کبودی اثر سنگ بر رُخت پیداست

نگفته، با خبری از غم نهفته‌ی من

 

فرشته خدا

باید مدد ز حضرت روح‌الامین کنم

تا مدحتی ز حضرت امّ‌البنین کنم

 

امداد غیب بایدم از آن چنان همای

تا قصّه از فرشته زنی این چنین کنم

شرم

 

ماهی من سوی آب، راه ندارد

بهر تلظّی به سینه، آه ندارد

 

لاله‌ی من بس که داغ تشنه‌لبی دید

جز لب خشکیده و سیاه ندارد

 

وداع شمع

آن خسروی که بود دو عالم گدای او

آبش کسی نداد که جانم فدای او!

 

کشتند و احترام نکردند و سوختند

یاران او، محارم او، خیمه‌های او

 

دو ماه پاره

رسد از حدیقۀ زینبی، ز دو عندلیب این صلا

سرگل سلامت اگر شود، پر بلبلان سپر بلا

 

دو پسر به قامتشان کفن، دو سمن، دو یاس، دو یاسمن

به مثال نقرۀ خام، تن،  که طلاست طینتشان، طلا

 

مقام محبّت

از آن زمان که به می‌خانه‌ات، مقام گزیدم

دو چشم مست تو، ساقی! دوبار کرده شهیدم

 

چو از تو جام گرفتم، «حبیب» نام گرفتم

چون این مقام گرفتم، به هر چه بود رسیدم

 

 

رخصت گفتار

 

ای شاه! این غلام که هم‌رنگ موی توست

عمری دراز شد که هوادار روی توست

 

یا حلقه‌ی غلامی‌ات از گوش او مگیر

یا دِه نشان، شهیش، که با خلق و خوی توست

کمند خطبه

عشقت، اسارتی است که آزادی آورد

فرزانگی فزاید و فرزادی آورد

 

سوسن به ده زبان ز ثناگویی‌ات، خجل

هر گل نه تاب رویِش از این وادی آورد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×