دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
غروب نینوا

هزاران رشتۀ زنجیر، بر پای بهار اینجاست

اسیر پنجه توفان، تمام برگ بار اینجاست

 

تمام سبزه‌ها در زیر پای خشم توفان سوخت  

پرستوهای احساس مهاجر، سوگوار اینجاست

 

بازوان حق

می‌زند بر هر سکوتم را نوایی دلنشین

در نگاهم آشنایی، مهربانی می‌کند

تشنه‌ام اما نمی‌دانم چرا از روی شرم

آب با لب‌های خشکم سرگرانی می‌کند

 

اشک شوق

سر زد از شرق آسمان حیا

اختری در طلیعۀ امید

 

دست تقدیر با قضا پیوست

برد او را به خانه خورشید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×