دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
همدم آه

من که اشک دیدگان را همچو دریا کرده‌ام

سینه را سوزان ز داغ پور زهرا کرده‌ام

 

بر سپهر دیده‌ام اختر فشانم روز و شب

ماه را قربانی خورشید طاها کرده‌ام

خاطر

تیغی که جدا دو دست عباسم کرد

دیدی که چه با خاطرِ حساسم کرد

 

این تیغ، مدینه با غلافی سنگین

نیلوفر پژمرده گل یاسم کرد

 

لقای مدینه

هر کس که بر لقای مدینه نمی‌رسد

بر گوش او ندای مدینه نمی‌رسد

 

بیمار آرزوی وصال مدینه‌ام

یا رب چرا شفای مدینه نمی‌رسد

عزادار حسین

زمین و آسمان در شور و شین است

عجب شوری به پا در عالمین است

 

غم امّ‌البنین شد اخگر جان

عزای یک عزادار حسین است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×